کلمات رایج در گویش وزوان


  

   










برای مشاهده نظرات ارائه شده و افزودن نظرجدید اینجا را کلیک کنید .






دوزبانگي چيست ؟ " تعريف دو زبانگي ، تعريف چندان ساده نيست و با آن که در اين زمينه تعريف هاي گوناگون توسط زيانشناسان ارائه شده است ، به سهولت نمي توان يکي از آنها را بعنوان تعريفي جامع و کامل انتخاب کرد . دو زبانگي پديده اي است جهاني که در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد و عبارت از حالتي است که فرد به زبان ديگري غير از زبان مادري خود آموزش مي بيند . زبان مادري اولين زبان آموخته شده توسط فرد است، زباني که فرد بدان تکلم مي‌کند، با آن رشد مي‌يابد و عناصر فرهنگي و اجتماعي محيط خود را توسط آن دريافته، لمس کرده و با آن هويت مي‌يابد.

دو زبانگي و آموزش در کشورهاي ديگر: کشورهاي آسيايي همچون ايران، کشورهاي چين، هندوستان و جمهوريهاي آسياي ميانه نمونه‌هاي چشمگيري از ملتهاي چند زبانه هستند. برخي از آنان دشواريهاي زباني، آموزشي بسياري دارند. دشواريهايي که پژوهش و برنامه‌ريزي در زمينه زبان و آموزش را در اين کشورها اجتناب ناپذير کرده است. تنها کشور «چين» است که مي‌تواند ادعا کند که در زمينة برنامه‌ريزيهايش موفق بوده است. «سنگاپور» نمونه موفق ديگري است که با داشتن چهار زبان رسمي، در ميان گروههاي فرهنگي زباني خود با هيچ مشکلي روبرو نيست. در اروپا فقط «ايسلند» و «پرتقال»، کشورهاي تک زبانه هستند. «بلژيک»، يک کشور سه زبانه است که شاهد تنشهاي بسياري در زمينة زبان بوده است و براي آن قانونهاي بيشماري وضع کرده است. در مقايسه با بلژيک، «سوئيس با چهار زبان رسمي موفقيت بسيار آرامتري دارد. در «انگلستان» که يک کشور چند زبانه است، زبانه «کلتي» به ويژه در بخشهاي شمالي و غربي اين کشور به مرور رو به نابودي است. در حاليکه شهرهاي بزرگ انگليس با دشواريهاي آموزشي بيشمار که دو يا سه نسل از مهاجران را دارد، دست به گريبانند. در آمريکاي شمالي وضيعت زباني بوميان چه در «ايالتهاي متحده» و چه در «کانادا» به دو گونه است. يا بوميان در کل جميعت ادغام شده‌اند و زبانهايشان رو به نابودي است، يا در محدوده‌هاي جغرافيايي جداگانه‌اي زندگي مي‌کنند و زبانهاي خودشان را به کار مي‌برند. از طرف ديگر در کانادا در پي قوانين وضع شده در اين زمينه، طرحي پيرامون زبان و آموزش ارائه شد که به طرح «غوطه‌ورسازي» زباني شهرت يافته است و مورد حمايت مردم هم قرار گرفته است. سه راه پيشنهادي براي دو زبانه کردن کودکان : از همان آغاز کودکي دو زبان را به کودک ياد مي دهيم ، مثلا پدر و مادر به يک زبان با کودک صحبت کنند و پرستار کودک به زبان ديگر يا اينکه پدر و مادر به زبان ديگر با او صحبت کنند . راه دوم اينست که در خانه فقط از يک زبان استفاده شود . وقتي که کودک پا به سن مدرسه مي گذارند ، زبان دوم را در آن جا ياد مي گيرد . راه سوم اينست که فرصت هاي متعددي را در موقعيت هاي روزمره براي کودک فراهم کنيد تا بتواند هر دو زبان را تمرين کند.

 :http://linguist87.blogfa.com/cat-35.aspx

 



     آ



آجینده aajinda= پر ، مالامال ( آجینده آدم )

آخون  akhun=  خرمن (آخوندد بهرد؟     akhunded behard)

آجغونی   ajeghuni=  برعکس(پریندد pereineded  آجغونی  درپوشده)

آر  ar=  آسیاب( بارد ببه آر د بهره bared bebe ardebehere)

آرو  aru=  امروز ( آرو اشمه سرچا ؟aru ashma sar cha )

آردا  arda=  بلند کن ( dast arda دست آردا)

آرچین   archin=  جمع کن (یاقا آرچین )

آرچین  = بافتن ( یه جفت گوروه آرچین )

آرمه  arma=  ورآمدن خمیر (آردد آرمه ؟)
آرماج   armaj=  مک بزن (دهند اندقرآرنماج dahaned endeghar arnemaj )

 آروس  arous=  عروس ( آروسم بیگی ته مثل ماه )

آروون  arovoun =  آسیابان

آزگار = روزگار ( چن سال آزگار زنگیم بکه )

آش ولگ  aashe valg= آش رشته ( اجی آش ولک بی پیچ بخرمه )

آش یه  aashe ye  = آش جو

آش گیپا  aashe gipa = آش سیرابی

آغسته aghesta= پر ( کیه آغسته آدمه )

آکله akola=  گلودرد( شال لا آکوله بیگیری)

آله    ala=   نصفه ( سوه آله که  sova alake)

آلت  aalat= فلفل ( آلت زرچوه اد د رو گوشت که ؟)
آماچ  amach=  شولی ( اجی آماچ راس که بخا )
آمو amu=  عمو
آمهama=  عمه

آلال  alal  = شورش ( آدم آلال پاکریه  )pakeria
آلش alesh=  جابجا، تعویض (کوشام آلش ببویه kevsham alesh beboya)

آن aan=  دهان ( ya loghma nun de aned ne  یه لقمه نون د آندنه )

آنوه anova=  دهن دره ،خمیازه(چرا اندقر آنوه اکری ؟)
آنتریک   antrik=  تحریک ( تو ابی آنتریکش نکه )
آیه aye=  نشسته ( اونیه د آیه  unia d aye )
افعال

آرپرنه  arperne= بالا بینداز ( آرپرنه رو بون arperne ru bun)

 آروز arvaz=   بپر(جودآروز)
آردار arda=   بلندکن ( دست آر دا )
آرچین  archin=  جمع کن( یاقاویالوند آرچین)
آرکش  arkesh=  بالابکش (چاداوآرکش)
آرمال  armal=  فرارکن ،بالازدن پاچه ( پاچه هاد آرمال ، او د ردببه )
آروون  around=  پهن کن (سفره آروون)

آرمه   arma=  رسیدن خمیر ( هیمیرد آرمه ؟ )
 آرانگه  arenga=  بالا رانگاه کن ( هی ، با تومه   آر انگه )
 آرگی  argi=  بردار ( دستت آرگی سر کولم د )
آرچرنه   archorne=  ادرارکردن ( بشه لو حست د آرچرنه )
آرووشیه  arvushia =  خشکیده(درختام همه آرووشیه)
آرنه  arne=  گذاشتن ( چینه آرنه )
آرماج  armaj=  مک بزن ( اندقر دهنت آرماج تا خون بریه )
آقست  aghast=  چپاندن ( منت د درز بر آقست )

آرپر   arpar=  بپر ( قلا آرپر )

آغل aghel = محل جمع آوری گوسفند ( حوونا رو آغلشون که )

آموخته  amukhta= عادت کردن ( وچه آموخته گردیه )

آمیته amita = عادت ( آمیته گردیه )


 بهتر آن دیدم که بعد از اتمام واژگان در هر قسمت ضرب المثل هایی که رایج می باشد را نیز در پایان هر فصل بیاورم . سعی بر آن شده است که آنها نیز به صورت حروف الفبایی ردیف شده باشد .

باز تاکید می کنم . هیچگونه توهین یا اهانتی نسبت به زبان قابل قبول نمی باشد . و آنچه بنده در این مقال می آورم فقط ضرب المثل هایا جملات رایج و یا منسوخی است که در طی سالیان جمع آوری شده است . شاید بعضی از آنها اکنون معمول نباشد . لازم به ذکر است که اهل این گویش از گفتن بعضی از کلمات در زبان خودشان ابایی ندارند . و آن را به مثابه حرف زشت تلقی نمی کنند . بنابراین این را برما ببخشید اگر در ضرب المثلی از کلماتی که ممکن است به نظر شما مستهجن قلمداد شود استفاده گردیده است . 


آکله نصم شوی = نوعی نفرین

آدم وشه خو نون تاجه اوینه= شتر درخواب بیند پنبه دانه

آرم اپرنی جرم دبراشی ؟ = هیچ غلطی نمی توانی بکنی

آروس وی جهاز ، چندی داره ناز = آدم بی پول ناز نمی کنه 

آدم دو جنه شو رو مسجد  یاقاشه =  کسی که دوتا زن داره هیچ جا جاش نیست

آسوده کسی که خر نداره ، از کاه و جوش خبر نداره = عدم وابستگی بهتر است

آش پیسر پا اپیچنده = پختن آش پشت پا

آخور د اخره ، توره جی د اخره = از هردوطرف سود بردن

 آخورش چرب ونرمه  = خیلی خوش گذشتن

 آدم جلب بارش د میزل نرسه  = بار کج به منزل نمی رسد

آرش ملا  = فرار کرد

آروس خوشگل بو اولش جی آرمه = غوز بالا غوز شد

آردا = بلند کن

آردل باردلی ننگا = حرف مفت نزن

آشغال دچم کوراکیه  = غوز بالا غوز

آه نداره با ناله سودا کره = آدم مفلس










دوستان عزیز ،
زبان هر ملت بیان کننده هویت و ارزش آن ملت است وهر ملتی که زبان و گویش خاص خود را ندارد ملتی وابسته و فراموش شده است . چه بسا زبان ها و گویش هایی که در طی قرون متمادی بوجود آمده و در چرخه زمان به باد فراموشی سپرده شده اند . بیاییم از فرهنگ و گویش خویش نگهداری و حفاظت کنیم و آن را از آسیب زمان و نسیان و فراموشی مصون بداریم
باتشکر 
2/7/90


برای ارائه  نقطه نظرات اینجا   را کلیک کنید .


 


  دوستان عزیز  :...

بعضی ها فکر می کنند با گرفتن چند کلمه از زبان مادریشان و تکرار آن بصورت تمسخر آمیز در بین جمعی خود را شیرین جلوه می دهند . همین کار باعث می شود که دیگران از ارائه افکار و عقایدشان به این زبان اظهار تنفر داشته باشند و نوعی از خود بیگانگی در آنها بوجود آید . بطوری که دیگر از ابراز این که ما اهل این زبان هستیم نیز ترس و واهمه از خود نشان می دهند . باید اذعان کرد که برای شوخی و تمسخر خیلی سوژه های جالب یافت می شود که می توان به آنها تمسک جست و از ایراد گرفتن به زبان پرهیز جست .

سعی برآن شده است تا از تکرار کلماتی که با فارسی هم شکل می باشد پرهیز گردد . زیرا زبان ما یک گویش است و برحسب نیاز کلمات فارسی یا تغییر یافته ویا مردم از خود واژه جدیدی ابداع کرده اند .آنچه درقالب کلمات آورده می شود همان ریشه اصلی که مردم بکار می برند می باشد . و از آوردن کلماتی که با فارسی یکی است و تفاوت نمی کند پرهیز شده است .امید است در بارورکردن این مجموعه از نظرات خود ما را یاری فرمایید .

باتشکر .....


       ا


ابی abi= دیگه ( ابی چی چی ؟)

اترنن  atornon= می چرخانم( مون خو اترنن تو جی بترنه بیه )

اپلکه  apelleke= پرسه می زند ( ایندها د اپلکه )

اتمه atma= می آمد( که داردش اتمه ؟ )

اخه akhe= مردیکه ( اخه اخمخ خفه به )

اختلاط ekhtelat= صحبت کردن ( دردمون اختلاط مون اکه)

ادگا  adga= می خواستی ( ادگا بیشی کوا ؟ )

ادوا   adva= می گفتی ( ادوا بوره ،  بمین bemion )

ازمه  ezma= هیزم ( اجی ازمه مون بی سوزنا )

ازن ezan = این طرف ( ازن بوره )

ازنی  ezni= اینطور ( ازنی نکه )

اشه  ashe = می رود ( اشه چه کار بکره ؟)

اشرفی ashrefi = سکه طلا

اشک  eshak= الاغ ( عجب آدم اشکی آ )

اشوا ashva= میگفت  ( اشوا تو نفهمی ، اموا بارک اله )

اشگا ashga= می خواست ( اشگا بیه اما نمه )

اشتا ashta= می آورد ( اگه دلش اشگا اشتا )

اشنگاشت ashengasht= صحبت می کرد ( اندقر اشنگاشت خو مغز ... آدمش اخا )

اشنی جه oshnija = عطسه ( سرمام بخرده اشنیجه اکرن )

اوشت avasht = می دوید  (  کوییه داردش ردم د اوشت )

اشلشت  ashlesht= می لیسید ( ته کاسه اش الشت )

اشخا ashkha = می خورد ( هرچید ها دا اشخا )

اشخاشت  ashkhasht= خواستگاری میکرد ( اگه جنش اگا اشخاشت )

اشتونا  ashtouna= می پیچید ( وچشش دور خوش د اشتونا )

او   ou= آب ( وارش او ببه )

اوترترو outerterou = آبکی

اوزن ozan= آن طرف ( اوزن شه )

اوانداز ouendaz = آب انداز ( کوزیه او انداز داره )

اشکم بله  eshgombla= نفر رزرو دربازی

اگوله   agula= لی لی ( یه پاد آردا و اگوله که )

ارخارق  arkhalegh= پاره پاره

ازگل   ozgal= بدترکیب

اشنیجه   oshnija= عطسه

اسبر   esbar= سردر خانه

اسبرزه  esborza = طحال

اشگارeshgar = شکار ( دنبال اشگار د اوزه )

الوله  alule = می جنبد ( چرا اندقر الولی ؟)

الونیه  alounie= تکان می خورد

امبونه ammone = انبان ، پوست دباغی شده گوسفند( یه امبونه بخرن یانه )

اجباری  ejbori= سربازی

اوگا  ouga= پهلو (لقه اش د رو اوگام خوست )

اوترترو  outerterou=  آبکی  ( چایی او ترترود راس کرده )

اوزیپو  ouzipou= آبکی ( این چاییه یا او زیپو ؟)

اوجن avjon = می گویم ( اوجن نوجن نکه )

ایتیم غوره   itimghura= بدجنس (عجب وچه ی ایتیم غوره یی )

امگی  amgi= می خواهم ( امگی بشون )

اونه   una= آنجا ( بوره بیشمه اونه )

او  ou= آب ( یه لیوان او بخوا )

اوخاری  oukhari= لیوان

اوورده ouvorda = زیرورو کردن زمین ( زمینه اوورده بکه )

اویت ovit = آویزان  ( دست و پا در اویته واگردیه )

ایه  aye = می آید ( اون جی ایه )

اینده  inda= اینجا (اینده هیکی نیه )

اویت ovit = آویزان ( گل بند د اویته )

اویزن   avizon= می یابم ( بی وینن حال خوم اویزن )

اهرن  aheron= آسیاب می کنم(بارد بتا آر تا بهرن )

اوله  oula= آبله  (اولش آرمیه )

ایسبی  isbi= سفید

انبونه  ambone= انبان

انگولک angulak = سربسر گذاشتن( اندقر انگولکش نکه )

اجی ejei= کمی ( اجی خود جمع و جور که )

امونگی  amungi= می خواهیم( امونگی بیشمه صحرا)

اودا  evda=  نخ نازک ( تو خو اودا رسمون گردایی )

اوسار evsar= ابسار ( اوسارد دست که د ایشته؟ )

اویر ovir= حامله( گا ءه اویره )

اویت ovit = آویخته ( کمه مم د گل میخ اویت )

اشبش   eshbesh= شپش ( اشبشش مریم بگم )

اشتر  oshtor= شتر ( اشتر لیلی چرخ چلیلی ..... )

اوجن   oujan= وسیله خرمن کوبی

اوجن  avjon = می گویم ( اوجن هته وقتش نهه )

اودره avdere= می گذرد ( هرجوری بودرنی اودره )

او واشوou vasho = آب رفت ، کوتاه شد ( روبرو داری او واشی )

اتلنیه   atelnie= له می شود (انگوراش بتلنا بشو )

انتریز engeriz= احتیاط کردن ( عجب آدم وی انتریزی )

انگس   engas = نگاه کن ( چرا اندقر د مون انگسی ؟)

انبرواد  anborvad= گردباد ( عجب انبروادی بمه )

اسبار esbar= بیل زدن ( این لاریه اسبار بکه )

اگورویه  aguruye = برق می زند ( چماش اگورویه )

الونیه  alounie= تکان می خورد

اگی نیه  aginie = می لرزد (سرماد بنام که بی گینین sarmad bonamka biginion)

ادگی  adgi= می خواهی( ادگی بوره ادگی نی ووره )

الرچه  alorche= شعله می کشد (آتش الرچه )

اشمار oshmar= شمردن ( جوجه ها آخر پاییز اشمار اکرنده )

انمونیه  anmunie = نمایش داده می شود ( کارا هاما انمونیه )

اشن   ashon= می روم ( مو اشن تو جی بوره )

اندقر endeghar= انقدر ( اندقر ننگا )

اندقرزمون endeghar zumun = تا این حد ( اندقرزمون طولد بدا ؟ )



ضرب المثل ها و گویش های رایج :


از آن نترس که هی و هو داره ، از آن بترس که مل به تو داره

از روی نا علاجی ، دخر اوجه خان باجی = کار به ناچار دست نااهل دادن

اشترسواری دولادولا نگرده .

افتوه خرج لحیم

اوخو سرد بودره چه یک من چه صد من

افتو لو بومه

اگه بیش بواجی چرد دوایه ، اوجه چربندم کرده .= خسیس است

اندقر کم خوشش نیه خو مثل اودا رسمون بیدوکنیه  = خسیس

اگه پاشنه برش طلا بو ، باز شوش بی نکرن = نمی خوام شوهر کنم

اشبشش مریم بگمه = آدم خودخواهی است

اندقرد بید اخوسن خو گ. نپته ورد د بالایه = نخوردی از من ؟

افتومفتو نیش دیه = آفتاب مهتاب اوراندیده 

او جر کا= آدم زیرک

اواوزه نون اوزه ردش داوزه = هرچی می دوه به جایی نمی رسه

اوترترو = آبکی

اوخو بیه تیمم باطله = کار از کار گذشته 

اجی کوره وچت بده = بچه را ادب کن

او د رو یانه که بیکو = بیکاری و بی عاری

اگه هوسه ، یه بار وسه

اگوله که aggulla ke  =یک پا پریدن ، لی لی کردن

او سر دلم پا ابو = دهنم پر آب میشه ، سردیم کرده

اشترهرچی گردتر وابو ، پچ اچرنه = بزرگتر میشه ، بهتر نمی شه

اودا رسمون گردیهevda resmun gerdia= لاغر شده

اندقر زمون طولد بدا ؟ = خیلی طول کشید

انگشتت زخم بو بیش نچرنه = خسیس است

امون گی آخون بهرمه = می خواهیم خرمن بکوبیم

انبر واد ایه = گرد باد

اگه تو غلایی ، مو وچه غلاین =اگرتو شیری من بچه شیرم

اشگی بیه ، نشگی نیه = میخواد بیاد میخواد نه

این امامزاده زو بزو شفا هانده = آدم خسیس










.....  ...........

از آنجا که آوردن مصدر بعضی کلمات حتی برای خود اهل زبان نیز نا آشنا می باشد ، سعی شده است تا همراه با صرف فعل و شناسه آن ایراد گردد . مثلا مصدر "ویشتن " واژه ای غریب برای اهل زبان است ولی درعوض از صرف شده آن بصورت اول ، دوم ، وسوم شخص چه مفرد یا جمع (اویزن ، اویزی، ....)  استفاده می شود .


   سلام دوستان .....

آیا شنیده اید که بعضی از خانواده های خوب و همشهریان عزیزمان از اینکه فرزندانشان به زبان و گویش خودشان صحبت کنند واهمه دارند ؟ و سعی می کنند با بچه هایشان از همان کودکی به فارسی تکلم کنند . نمی دانم ایا بر آنها خرده بگیرم یا نه . مهجور ماندن زبان از آنجا آغاز می شود که اهل آن زبان نسبت به آن بی مهری نشان دهند و سعی کنند هرچه زودتر از شر آن رها شوند . و نتیجه آن شود که فرزندانمان با شنیدن کلماتی که پدرومادرشان به آن صحبت میکنند ابراز بی اطلاعی کنند و حتی با شنیدن بعضی کلمات نیشخندی هم از سر تمسخر بزنند. نا گفته نماند که زبان خود بخود پویاست و روز به روز مانند یک موجود زنده بزرگ می شود ، پوست می اندازد و گاهی کلماتی جدیدی به آن اضافه می شود و گاهی کلمات قدیمی منسوخ می گردد . و اینجاست که باید بگوییم زبان واقعا شبیه به موجود زنده است که تکامل می یابد و روز به روز به بقای خود ادامه می دهد . اما این بقا مرهون و مدیون کاربران و تکلم کنندگان آن زبان است که باید به آن بها بدهند و روز به روز بر رونق و تکامل آن بیفزایند و از اینکه آن را در صحبت های روزانه شان بکار گیرند ابایی نداشته باشند . اما باید گفت که زبان مادری تنها زبانی است که هیچکس نمی تواند ادعا کند که نمی تواند آنرا به راحتی یاد گیرد و یا چیزی نیست که با گذشت زمان در وجود یک فرد به فراموشی سپرده شود . هیچگاه کسی زبان مادریش را فراموش نمی کند . حتی اگر آن را برای چند سالی اصلا صحبت نکرده باشد . اما این ترس و دلهره را باید کنار گذاشت که بعضی ها فکر میکنند که با آموختن زبان مادری و لهجه خودمان ممکن است فرزندانشان زبان فارسی را خوب یاد نگیرند . شاید برعکس باشد . زبان و لهجه وزوان کلماتی را در بردارد که به غنای آموختن زبان فارسی نیز در فرد کمک می کند . زیرا همان کلمات فارسی بصورت قدیمی وتغییر یافته است که در زبان ما وجود دارد .و شاید این فرضیه باطلی است که ما درهمان کودکی سعی می کنیم فرزندانمان را به فارسی صحبت کردن عادت دهیم و فکر کنیم که با آموختن گویش محلی از آموختن زبان فارسی عقب خواهند ماند . تعصب را باید از هموطنان ترک زبانمان بیاموزیم که حتی در ادارات هم که وارد می شوند سعی می کنند بدون اکراه وبدون واهمه ای به زبان ترکی با همدیگرباصدای بلند صحبت کنند . ولی این همیت چنان درما ضعیف است که اگر دونفر از همشهریان ما در اداره ای به هم برسند سعی می کنند یا باهمدیگر فارسی صحبت کنندیا اینکه اگر به محلی حرف می زنند خیلی صدایشان را پایین می آورند تا مبادا کسی بفهمد که آنها فارسی زبان نیستند . چقدر برای ما شیرین و دلنواز است وقتی می بینیم که استاد گرامی و فرزانه مان ، پزشک جراح و محبوب همشهری مان وقتی در بیمارستان های اصفهان یکی از همشهریان را می بیند بدون واهمه و بدون ترس از این که مثلا شخیتش دچار نقصان شود  به گویش وزوانی با آنها صحبت می کند . و همه مردم  آن را یک نقطه مثبت برایش قلمداد می کنند و هیچکس هم نگرش منفی نسبت به این حرکت ندارد . چگونه است که فردی با آن همه سواد بالا از صحبت کردن به زبان مادریش با بیمار هموطنش در بین جراحان دیگر واهمه ای ندارد ولی ما که شاید از سواد خواندن و نوشتن هم بی بهره باشیم از صحبت کردن به زبان مادری خود اکراه داریم و بعضی وقتها آن را مسخره هم می کنیم . آیا این نشانی از خود باختگی فرهنگی نیست ؟ قدری بیندیشیم . ما از کجا آمده ایم و به چه می خواهیم برسیم ..... ؟ 

اینک به حرفی دیگر از کلمات محلی زبان و گویش مردم وزوان می پردازیم . باز هم در این راه دست یاری بسوی دوستان و همشهریان فرهیخته مخصوصا دوستان وهمکاران فرهنگی خودم دراز می کنم . و با پوزش از کم و کاستی در این زمینه درخواست عاجزانه در غنی تر کردن این مجموعه را دارم . امید است با نقطه نظرات مثبت خود به غنای این مطلب بیفزایند .


                ب :


باخسوره bakhsora= پدرخانم یاشوهر( باخسوره جی باخسوره ها قدیم )

بادیه  badia = دیگ کوچک ( او د رو بادیه که )

باربند  bar band =  انباری ، محل نگهداری  دام ( حوونا د رو باربند که )

بالشم مار baleshme mar= سوسک بزرگ ، قاب بال

باله  bale= بیل ( باله آرگی)( باله مند دسته که ؟)

بافه  bafa= دسته گندم  ( بافه هادد آرگه ؟)

بالون balun= هواپیما ، طیره ( بالونه اینگه )

بامبول  bambul= جا زدن ( اندقر بامبول برنتا )

بخجه bekhja= بقچه  ( یه بخچه رختم بشوشت )

برزنگله  barzengala= در انباری ( برزنگله ات  ها که ؟ )

برزاو barzou = زمین بلند دراصطلاح دهقانی

برشو barsho= فرارکرد ( تامنش بیدی برشو )

بنگا  benga= صحبت کن( بنگا !!! ماست خو رو دهنت د نهه )

بنه  bona= بته ، هیزم( بنه بتا بی سوزنیمه )

برمه berma = گریه ( برمه او سفت وا نکره )

برمه  barma  = بیرون آمد (ماه کوزن د برمه ؟)

بر bar = در، بیرون ( بر رزم خو تاق نا بیخشم بیدی )

برقی  barghi= کمی، نژگی ( یه برقی حوصله داربه )

برگاه   barga= درگاه (چرا ور برگا د ایشتی ؟)

بروزbar vaz = فرارکن ( بروز تا نمیه بیدگیره )

بز  bez= زشت ( چه دت بزی )

بشه beshe= برو ( بشه گورد مخ واکه )

بکه beke = بکن ( هرچی کارد اگی بکه )

بل  bol= رطیل ( یه بل بشو رو پاچم  )

بنه bona= بته ، چزده

بند band= طناب رخت ( رختا گل بند خوس )

بلنه  bolna= پشت( بلنه گوشت بیوینی ، من جی اوینی )

بلنه گوش  bolnagush= پشت گوش

بفسنجیاbefsenjia = پاره شد ( طناف بفسنجیا)

بتلنیا betelnia = له شد ( انگورا بتلنیا)

بق  bogh= فک ( ازن د رو بقت اخوسن )

بوندشو  bundeshev = فرداشب ( بوندشو اشمه شونشینی )

بور bur = کرم رنگ . کنف شدن ( بور ببویی )

بوره  bure= بیا ( بوره بیشمه کیه )

بوز bevaz= بدو ( بوز بشه بر تاق نه )

بولنه  bulne= خمره (مرباها د رو بولنه که )

بورونچه buruncha = پنجره ( بورونچیه تاق نه )

بولوه دیم  bolvedim  = دمرو خوابیدن ( بولوه دیم نووس )

بوجولی  bujuli= کوچک ( وچه بوجولی )

بوند شو bundeshev = فردا شب

بهمه  behma= بشکن  ( شیشه اد بهمه ؟ )

بهل  behal= بگذار ( بهل بشون کار دارن )

بیخ   bikh= ته ، قعر ( کوا روشنه کیه بیخی )

بوز  bevaz = بدو ( بوز بشه بر تاق نه )

بی = بودن ( چاک بی شال لا )

بی جو  biju = راه برو ( تندتر بیجو )

بنگس  bengas= نگاه کن ( آدم بول انگس )

بی ویز   biviz= پیدا کن ( یه جن مو را بیویز )

بی کو  biku= بکوب ، بزن ( او د رو یانه که بی کو )

بی کوچ bikuch= قند بخور ( قند نیکوچ)

بی نه bene = بگذار

بی خوس bikhus = بزن( اندقرد بی اخوسن )

بتا  beta= بیاور ( خورجینه آرگی بتا )

بودر bevdar = بگذر ( زیاد سخت نیگی ، بودر )

بو bu = باشد ( خاب بو )

بوره bure = بیا   ( بوره بیشمه )

بووس bevos = بخواب ( بیگی بووس وچه )

بخاس bekhas= خواستگاری کن (جند بخاشت ؟اگه ندخشته  بور  دت من بخاس)

بر وز   barvaz=فرار کن ( بر وز بشه قاهام ببه )

برشه  barshe= فرار کن ( دستم د بر شو )

بی جین  bigin= بنواز ( ساز بی جین )

بی جو  biju= راه بیا ( تند بوره ، چرا نجویی )

بوره  bure= بیا ( بوره بیشمه مزار )

بشه  beshe= برو ( بشه کیه بابات )

بیشمه bishma = برویم ( بفرمایده بیشمه کیه )

بشن bashn= بدن  ( بشن و بارم بشورم )bashn o barom

بهر  behar= آسیاب کن ( باردد بهرد ؟)

بدوکنیه  biduknia= ضعیف شده ، مانند دوک( تو خو رو برو داری ادوکنیی )

باباگرده  babgorda= پدر بزرگ ( باب گردد همون جندیه ؟)

بالنگو  balengu= نام گیاهی

بندله  bendela=  بند ساقه گندم

بن او bonou = آخرین زمین آبیاری درکشاورزی

بوبوکره bubukera= هدهد ( مثل بوبوکره واری اجینه )

بوند شو bundeshev = فردا شب ( بوندشو اشمه شونشینی )

بید آراکشن  bidarakeshon= می زنمت 

بیداخوسن   bidakhuson= می زنمت


ضرب المثلها و گویشهای رایج

باحلوا حلوا دهن شیرین نگرده

با یه گل بهار نیه

بالاش تا = استفراغ کرد

باش نبوانگاشت = زود رنج

بارمم بیویته کمه مم در اویته = من دیگه کارمو کردم ، آفتاب لب بومم

بس به حرف = سهل و آسان ، فقط حرف

بشه اونه خو عرب نی اخوسه

بیش بواج = به او بگو

بشو ابروش راس کره ، چمشش کور واکه

بز گر اشه سر چشمه د او اخره = آدم کم ارزش ولی پر مدعا

بر رزم خو تاق نا بیخشم بیدی = سالی که نکوست از بهار پیداست

برنجاد اونکه من دت نگردن = خیلی به خودت زحمت نده

بیش دی هوا نم داره ، آرش ملا= با فهمیدن ماجرا ، فرار کرد

بشو کلا بتره ، سرش بتا = رفت کلاه بیاره سر آورد

بشی دیی بیوین نشی دیی کوروابه = چشم دیدن کسی را نداشتن

بوبوکره واریه = همش غر می زنه

بوجیدده  boujidda= با این وجود

بوسه برکون خر ادنده محض سخن روجگار= احتیاط کاری کردن

به دست ننه نگا کن ، مثل ننه غربیله کن = کار یاد بگیر

برج زهرمار

برج حسن بک

برج میل

بول واکت = مخالف ( پچ واکت )  به رو افتاد




......

مطالبی که در این سایت می بینید .  ابتدا  در سایتی با همین مضمون   یعنی گویش وزوان  آورده شد و از آنجا که سایت با کمی اشکال مواجه شد بنده را بر آن داشت تا دوباره ادامه مطلب را دراینجا بیاورم . البته سعی در برطرف کردن اشکال در آن سایت هنوز وجود دارد و به محض برطرف شدن اشکال امید است دوباره مطالب را در آنجا هم ادامه دهم . بنابراین شما می توانید با کلیک بر روی vazvan gooyesh  یا گویش وزوان یا وارد کردن آنها در براوزر خود به سایت مذکور نیز وارد شوید . باز هم از نظرات سازنده هم وطنان عزیز وفرهنگ دوست خودم استقبال می کنم و دست یاری بسویشان دراز می کنم . امید است با درج مطالبی که به نظر آنان جالب می رسد . ما را درهرچه شناساندن این گویش به دیگران یاری دهند .




        پ


پابه pabe = بلند شو ( پابه بیشمه )

پاجش کری pajeshkeri = ابزار بیلچه مانند جهت پاجش علف

پاچین pachin = پیراهن بلند زنانه ( پاچیندد کولد که ؟ )

پالندوز palenduz  = کفشدوزک

پروه parva = گندم چیده شده تلنبار شده ( گندم هاد بی چیند ، پرود که ؟)

پت  pot= لب ( پتاد آرماج )

پخ pekh= پخمه ، کودن ( عجب آدم پخی )

پروپیش  paropish= گاهی خوب گاهی بد ( هوا پر وپیشش کرده )

پرین perein  = پیراهن

پسدا   pasda= قسمت کردن ( پسدا پسدا کرده ،   رست من جی هاده )

پی نار   peinar= واحدی در وزن

پشخا  peshkha= چوبک

پشک peshk = کپک ( نونا پشک آر ارده )

پشک peshk = سازگاری ( پشگشم بی نیه )

پنداری  pandri= انگار که (خواراب پندری )

پچ  pach= عقب( بشه پچ )

پی سر peisar = پشت ( پی سرت انگس )

پور   pur= پسر ( تو پور که ای ؟)

پوروم  purum= حواس پرت( عجب آدم پورومی )

پوز  puz= فک( پوزت واکوی یا ؟)

پند   pend= پوشال پالان ، مقعد

پیزی   pizi= مقعد ( هرچی پندش انی پیزیش د برایه )

پستو  pastu= انباری ( ودی بکری رو پستود اکرنا )

پیشو   pishou=  ادرار ( پیشو وم گوش نشی داردن )

پالون   palun= پالان( پالوناشو  افتو د ایشته )

پلشت pelasht= کثیف( پلشت گیری برنتا )

پلنه   pelna= ادا ، تقلید (پلنه مون نکه )

پیلیز   peliz= له شدن( انکورا پیلیز وابویه )

پله   pela=طاقچه ( کاسیه د رو پله نه )

پیلیج   pilij= نیشگون ( پیلیجم نیگی )

پاتل جه  patelje = پاتیل ، ظرف

پیسرpeysar= پشت سر

پیله   pila= لجبازی( چرا د مون پیله ات کرده ؟)

پینه  pina= آماس ، تاول ( دستام پینه به بسته )

پقر  paghar= کود له شده ( پقرا گاستوند بر رت ؟)

پزده  pozda  = سوخته پشم( بو پزد ایه )

پاتوه  patova= سگ دو ( بشه ور جد و آبادت د پا توه وا که )

پاچه میز pachmiz= بی سلیقه ( عجب جن پاچه میزی )

پچش گو =آبیاری مجدد درکشاورزی

پسه   pese= قسمت کشدار شلوار ( رو پسه اش د قایمش بکه )

پلتو paltu= زیرانداز ( پابه پلتوه د جرد وونن )

پیشگا  pishga= ایوان( رو پیشگا د هاچین )

پیشوpishou = ادرار ( پیشووم گوش نشی داردن )

پیشیم  pishim= ظهر ( پیشیم چی چی اخریمه ؟)

پسین  pasin= عصر( پسینی بوره  بیشمه رز )

پستو pastu  = خانه پشتی ( رو پستود اکرن )

پرپرو  parparu= پروانه

پت pot= لب( پت و پله اد آر نماج )

پوجار  poujar=کفش ، گیوه ( یه جفت پوجار خود را هاگی )

پهرا  pehra= پس فردا

پهراشو pehrashev = پس فردا شب

پشهرا  peshehra= پسین فردا 

پشقا peshgha = چوبک ، وسیله شستشوازبرگ موهد

پچ پشهرا  pach peshehra=  سه روز دیگر

پره   pehra= پریروز

پنا   pena= قایم ، پنهان ( پناکاری نکه )

پنا پسله  pena pasela = قایم کاری ، پنهان کردن( حتما پنا پسله یید نیه )

پندری panderi = تصورمیکنی (پندری تو که یی )

پورت کنه purtekane = جوجه تیغی ( ریختت ببرن خو پورت کنه امونی )

پوزpuz = فک ( پوزت  واکوییا؟ )

پیشه  pisha= هسته  ( پیشه ها بکار تا بری یه )

پوروش  purush= کمی ، نژگی ( یه پوروش نمکش بی که  )

پروه   parva= خرمن ( یه پروه دارن بوره بهر )

پت و پله   potopala= لب و لوچه( پت و پله اد پاک واکه )

پلنیه  pelnia= موی سوخته ( موام آتش د بپلنیه )


ضرب المثلها وگویشهای رایج


پاد بیشی گیوه پاره ابو سرد بیشی کلا = باپا بری کفش پاره میشه با سر کلاه

پارسال دوست ، امسال آشنا = دوری و دوستی

پارپاری انگار = مفت حرف ؟

پاچه میز = بی سلیقه و دست و پا چلفتی

پام آرگی نیا = پایم به سنگ خورد

پاچه آر ملیه = آماده به کار

پاشنه برمونش یاخو آر گیته= زیاد رفت و آمد می کنه

پالونش افتو د ایشته = بی کار شده

پورت کنه امونه purte kaneamune= زشت و بد ترکیب

پاشم کیم د بیر بیریند = پاشو از خانه خودم بریدم

پندری چله ریسی کری خواردم ادی = خیلی روسرمن مسلط هستی

پیازش کونه نکره = وضعش خوب نمی شه

پیشی مونی اگه شاخش دا ، هته شاخام دوگزبو = ابراز ندامت کردن


.......................


دشواریی که ما با آن مواجه هستیم نداشتن یک سری علائم فونتیک می باشد که همه کس بتواند آن را شناسایی کند  . و زبان فونتیک بین المللی  متاسفانه برای افراد معمولی قابل شناخت نیست .و ادای این کلمات نیز با آن علائم کاری بسیار وقت گیر و طاقت فرسا می باشد و بسیار فنی خواهد بود ، بطوری که بجز زبان شناسان ، کسان دیگر نمی توانند آنها را بشناسند . لذا شما در خواندن کلمات باید به شم فرهنگی خود مراجعه کنید و با توجه به معنی کلمه آن را با شنیده های محلی تطبیق دهید تا تلفظ آن را دریابید . زیروزبر گذاشتن در هر کلمه نه میسر است و نه زیبا ، بنابراین ما از آن پرهیز می کنیم



         ت



تاچه  tacha= وسیله حمل گندم ، گونی

تاچه لپ  tachlop= تهیگاه دهان

تاس tas = لگن کوچک ( تاس حموم بتا )

تاسوله tasula = پیاله ( یه تاسوله ماست بتا )

تار   tar= ترشی، مزه ( آش وی تار )

تاق tagh  = باز ( برتاق نه )

تاق = مخالف جفت

تپل کو  tapalku= زدن ، دوره کردن ( همه یی تپل کو کرده  بیش خوسمه )

تپو  tapu= محل نگهداری گندم درقدیم ، آدم چاق

تپه tapa = آدم بی عرضه ( آدمم نی دی بو اندقر تپه )

تته tete =  ممه  ( باباش بیسوجه خو تتش د آند نا )

تحو tahou = ریواس

تخمار tokhmar = تخم مرغ

ترکه tarka= چوب دراز، نازک

ترشله  torshela= برگه خشکیده زردآلو

ترشده  tereshda= تیشه نجاری( بابایه با هره وترشدش بمه بو دعوا )

ترش torosh= سرکه

تخس  tokhs= بچه شیطون ( وچه اندقر تخس ؟)

تنابنده tenabenda = جنبنده ( هیچ تنابنده ای دیار نبو )

تنده tanda = چغاله ( تنده نخوا ایلووس اکری)

تسمه tasma = کمربند

تور tor = منش ، رفتار ( تور تور خوشه )

تور  tor= دور( تورتا تور کیه آدم آیه )

تورتوری tor tory = غلت زدن ( پسدا تورتوری بخا )

توره  tura= توبره ( خود جمع که توره واری والی )

تقاص teghas= انتقام ( خدا تقاسم بید د هاگیره )

تقلی togholi = بره

تقلی  tagheli= خمیده( اندقر پیر ببویه خو تقلی گردیه )

توفیر toufir= تفاوت ( توفیرنکره )

توک tok = نوک ( توک زبونم بسوت )( توک درخت )

تورکیه torkia= دورخانه

تل بز  telbez= شکم پرست ( وچه اندقر تل بز؟)

تل  tel= شکم ( هرچیش گیرا رو تلشش نا )

تلووtellov =  تقاس ( تلوش پچ اده )

تل  tol= تفاله ( تل چایی )( تل چایی ها دور ریج )

تلtal = تلخ ( وادم تله )

تمه  tome= تخمه( اجی تمه بتا وا گونیمه )

تو  tuw= خامه یا سرشیر ( نون تو )

تورنه  torna= چرخان ( قالیه تورنه که )

توله  tula= نهال ( توله درختم وانا )

توتل tutal= سوت ( توتل نی جین )

تورک turk = کورک ( دیمم تورکش برآرده )

تورک = حبه ( تورک انگور)

تورک ننه turkenana = کورک کوچک( یه تورک ننه خو اندقر ترس ندره )

توم tom= تخم  ( وقت تم کاری)

تومه = تخمه

تمون tamun= تنبان( تمبونش دوتا گردیه )

تی  ti= تیغ( تی گردکونی )

تی جی tiji = گرد وخرده کاه ( رختام پر تیجی ببو )

تیزدونه tizduna= مثانه گوسفند،آدم چاق( چه خبره ، اندقر تیزدونه گردیی ؟)

تی لیک  tilik= تیرید، خرد کردن نان در گوشت  ( کاسد تیلیک که )

تلو telou= پاسخ ( زیاد بخری ، تلوشد پچ بگی دا )

تلنگ  teleng=  تیز ، صدای بد ( تلنگش برشو )

تنک بنده tonokbenda = وسیله بستن نان به تنور ( تنک بندیه هاده )

تنده tanda= چغاله بادام یاهلو (درخت ازنه ، پر تنده )

توروش = سرکه

توشک  tushk = جوجه ( توشکا یاقاشون که )

تون  tun= آب گرم کن حمام درقدیم( عجب بابا تون به تونیی )

تیارت tiart = شوخی ( تیارت برنتا )

تیج tij = تیز ( چاقو تیج واکه )

افعال

تونیدن = پیچیدن( بتونه )

تورنیدن = چرخاندن ( بتورنه )


ضرب المثلها وگویشهای رایج

تاباش انگری چردبرچماش ابنده = زود به گریه می افتد

تیر د رو جگرت گینیه = نوعی نفرین 

تل بز = شکم پرست

ته و تو بر آر  = فضول

تلنگش برشو  = وارفت ، صدای تیز دادن

تمونش گل دست وپاش کته = بی چیز شده

توره د اخره ، آخور جی د اخره = حریص و طماع

تیغش نربینه = زورش نمی رسه

تیقش دخرنربینه دپالون چوسیه = کم زور و پرمدعا

تلوش پچ اده  = پای لرزش می شینه

تمه واگونه = تخمه بشکن

تمونش دوتا گردیه = شلوارش دوتا شده

ته و تو بر آر =  فضول

تیر غیب بخرده  = تخس  و شیطون



                ج


جاهل  jahel= جوان ، برنا ( وچه جاهل و جوون )

جخت بلا jakhtebela = از روی احتمال  ( جخت بلا یه چی بدهکار گردین )

جخت  jakht= عجله  ( جخت بکه )

جر  jer= زیر ( یه چی جرد خوس )

جرق  jergh= زرنگ ، فرز ( خیلی وچه ی جرقیه )

جعده  jaeda = جاده ، خیابان ( کنار جعده د بشه )

جلب jelab = ناقلا ( چه آدم جلبی )

جل  jol= زیرانداز  ( جله بتا آروون )

جلدی  jaldi=  با عجله  ( جلدی د ولش که بشو )

جله jola = کهنه پارچه ( یه جله هاده دستام پاک واکرن )

جوال  jual= تاچه ، گونی

جوندار jundar= جانور ( عجب جوندار صحرایی )

جن jan = زن  ( جند نگی ؟)

جنده  janda= زنده  ( تو جی آدم جنده یی آ )

جنمو  janmu= زن عمو

........

ضرب المثلها وگویشهای رایج

جنگ اول وه از صلح آخره = جنگ اول به از صلح آخر

جگر او ببرده = نفرین

جن ساش بی خوسته = جنی شده

جگر گا= پر حوصله

جگر اشتر= پر حوصله

جگر طلا= عزیز

جاهلا هته ، چندرا پته = جوانها ی وا رفته امروز

جرش بر کشا = از کار فرار کرد

جل خر= پلاس کهنه

جرخوش چرنیه = شب ادراری

جربند بالابند = اسهال و استفراغ

جرزاو = نشت آب درزبان کشاورزی




         چ

 چار char= چرخ نخ ریسی

چارتاق chartagh = در تمام باز ( بر چارتاق بهل )

چارشو  charshew= چادرشب

جاردن jardan= جویدن ( بجا و بخوا )

چارقد charghad= روسری بلند ( چارقدت سرت که )

چال chaal= گودال ( چال واکه )

چوچار chuchar= آدم لاغر  ( ازن گردیه مثل چو چار )

چارگینه chargina = آبکش

چاله چوله chala chula  = گودال (هاماد د رو چاله چوله خوست )

چال گودلی  chalgewdely  = گودال ( رو چال گودلی کتی؟)

چال کارگا  = چاله حفرشده دراتاق مخصوص بافتن چادرشب

چال مارموش = کلماتی برای ترساندن بچه ( روچال مارموشد اکرن )

چال سو = چاله انبار سیب

چال دومدون = پایین کرسی ، چاله هواکش تنور

چال چا = چاله جمع آوری آب

چندر  chondar= چغندر ( چندر بی پیچ)

چزده  chazda= نوعی هیزم

چلو  chelou= پلو

چشت خار  chashtekhar = پر رو ( ملوه چشت خوار ببویه )

چله   chola  = پنبه ( پندری چله ریسی اکری خواردمون ادی )

چلم  cholm= خلط  ( وچه چلمو )

چینه china= دیوار ( دیم چینه د بشه )

چم پلشت   champelasht= هرزه ( خیلی چم پلشتی )

چر  chor= ادرار ( چرش دوایه )

چرنیدن chornidan= شاشیدن

چلفته  cholofta= خلال چوب ( چلفته حسن جن )

چل گیس chelgis= جن ( قیافت مثل چل گیس امونه )

چم  cham= چشم  ( چماد روشن )

چل  chel= دیوانه  ( یه چل شون هنگل مون کرده )

چون chun = وسیله خرمن کوبی قدیمی

چاله  chala= پایین ( چاله وز )

چلغیز  chalghiz = کود مرغ ( مارانجینه چلغیزش بدا )

چوچوه  chouchova = شایعه  ( چوچوه را نی خوس )

چلزد  chelezd= چروک ( شلوارم چلزدش بی کته )

چل پا  chelpa= هزارپا ( کیه اد پر چل پایه )

چیله  chila= آشغال سوختنی ( اجی چیله آرچین بتا )

چزدله chezdela = گوشت ودمبه آب شده

چنگوله chengula = کوچک شده ، ( یه چنگوله وچه اینگه )

چاک  chak= چاق، سلامت   ( خیلی چاک وابویی )( چاک بیده )

چاییدمونchaydemun=سرماخوردگی( حتما چایدمونش کرده )

چال دمدون chaldomedun = هواکش پایین تنور

چاریک charyak= وجب

چپول chapul= دست زدن ، کف زدن ( چپول که )

چم ایسبی  chamisbi= خیره (عجب وچه ی چم ایسبدی )

چک chak= سیلی  ( یه چکم بدا )

چلم cholm = آب دماغ

چغولی chogholi = بدگویی کردن ( چغولید ور باباد د اکرنا )

چل اوکش cheloukesh = آبکش

چون chun= خرمنکوب قدیمی

........

ضرب المثلها وگویشهای رایج


چال مار موش = واژه ای برای ترساندن بچه( ودی بکری روچال مارموشداکرن)

چال دمدون= پایین کرسی ، دم در(خدامرگم هاده ، چرا چال دومدون د هاچشتی؟)

چه خر گویی چه دیوار = آدم نفهم

چو هر دو سر نجس = آدم ریاکار

چو خو آر دری ، ملو دزده حساب کار خوش وا کره = مشکوک

چاه د  برمه ، رو چاله کت =از چاه در آمد به چاله افتاد

چاکن همیشه ته چادهه = آدم کم شانس

چس مثقال = مقدار کم

چو د بر کون خر خوسی ، بر اریجیه ...... = کم ارزش بودن کاری

چلفته شون د گو.  آجیند  دستششون دا = در ازای کاری تلافی بد کردن

چشت خوار ببویه = پر رو شدن

چمام را اشه = چشم براه

چمام اددرزه = پلک هام می پره

چماد روشن = چشمت روشن

چودپالون اخوسه خربفهمه = هشدار دادن

چم اچرنن = نگهبانی دادن

چمم آر نگیره =  طاقت ندارم (چمم آرنگیره هیکی مالم بخره )

جوون مرگ ببویه = جوانمرگ شده

چم روشنش دهاش دا،چم کورش د هاش گه = بایک دست دادن و با دست دیگر پس گرفتن




تعریف علم

زبان شناسی :

زبان‌شناسی علمی است که به مطالعه و بررسی نظام‌مند زبان می‌پردازد. زبان‌شناسی به مفهوم جديد آن، علمی نسبتا نوپا بوده كه قدمتي تقريبا يکصد ساله دارد. در زبان‌شناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب واحد های درسی صرف و نحو، آواشناسی و واج شناسی، معناشناسی، كاربردشناسی، سخن كاوي، جامعه‌شناسی زبان، روانشناسی زبان و ... بررسی می‌شوند. از آنجاییكه زبان يك پديده پيچيدهٔ انسانی و اجتماعی می باشد، برای مطالعهٔ جامع و دقیق آن، بهره‌گیری ازعلوم مرتبط دیگر الزامی است. در واقع، مطالعهٔ فراگیر زبان، رویكرد میان‌رشته ای را می طلبد. امروزه نیز شاهدیم زبانشناسی شناختی به عنوان رویكرد كاملا جدید در زبانشناسی روش میان‌رشته ای را برای مطالعه زبان اتخاذ نموده است. بنابراین، زبان‌شناسی علاوه برمطالعه جنبه های توصیفی و نظری زبان به ابعاد كاربرد شناختی، روانشناختی، مردم شناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانه‌ای زبان توجه می نماید.



        ح

حاشی hashi = بچه شتر

حالی کردن = فهماندن ( حالید ببو ؟)

حب hab = قرص ( یه حبم بالا خوست )

حنر  henar= بی جان و بی حس ( آدمی به این حنریم نی دی بو )

حوضه hevza = جلبک ، سبزه حوض

حوون hevoon= گوسفند ( آدم خو نهه ، حوون امونه )

حضور  hazor= حال و روز( تو خو حضور هاماد حضور کوه که )

حست  hast= حیاط ( بشه رو حست د کایه بکه )

حسن جن  hasanjen= جارو ( حسن جن بتا اینده بی رو )

حکروه hekrova = سکسکه  ( حکروه ولم نکره )

حولی  hevli= کره الاغ ( حولی واری رد مانش د اشه )

حروم زیه  harumzia= حقه باز( اندقر حروم زیه گی برنتا )

حتر heter= چاق و خپل ( چه آدم حتری )

حلوه helova =  برف و بوران (حلوه ایه )

حیز hiz= آدم فاسد ( خیلی حیزی آ)


ضرب المثلها وگویشهای رایج


حلوه آسمون د ایه = برف ریزه میاد

حلقوم درد نصم شوی بیگیری = نفرین

حقه نا = گلودرد ، دیفتری ( حقه نا بیگیری )

.........................


روز ۲۱ فوریه از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده‌است.[۱] نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده‌است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبان‌ها اعلام کرد.




     خ


خامره khamera  = خواهر شوهر ( خامرم خیلی وده )

خاراب kharab  = به نظر رسیدن ( خاراب پندری )

خب  kheb= خوب  ( عجب آدم خبی هی تو )

خل  khol= دیوانه ،چل ( خل گیری نکه )

خل  khol= خاکستر  ( خل آ آرکه )

خل وضع khod vaez = دیوانه ( یه کمی خل وعضه )

خلتو  kheltou= شور  ( غذایه خلتو نمک گردیه )

خیز کردن = قاپیدن ( دستم د خیزش که )

خیلیز  khiliz= آب دهان ( خیلیزاد ضبط که )

خلا  khela= مستراح ( نخونده اشه رو خلا )

خیگ khig = مشک بزرگ ( برخیگد بیگی )

خیگوله khigula =  مشک کوچک ( یه خیگوله قاتق دارن )

خونده khonda = دعوتی عروسی ( خونده نکه ، آروسی سر نگیره )

خرند  kharand= قسمتی از حیاط ( سر خرند جارو که )

خی میره  khimira = فرمانبرداری ، با همیت ( عجب آدم وی خمیره یی ) 

خرن khern= دماغ ( بشه خرند بیگی )

خرنو khernu= دماغو ( عجب آدم خرنویی )

خشتک  kheshtak= سجاف شلوار  ( خشتکم پاره ببویه )

خرج خدا kharjekhoda = خرخاکی ( کیه ازنه پر خرج خدا )

خردیزه khar diza = یه دنده ، سرخود ( آدم خردیزه یی هه )

خاک جه  khakje= خاکشیر ( گرمید ببویه خاک جه بخا )

خاگینه  khagina = تخم مرغ و آرد ( یه خاگینه راس که بخرمه )

خاجینه   khajina= لانه پرنده ( خاجینه غلا )

خوس  khus= زدن ، صدمه زدن ( بیش نی خوس ،  باله درخوس )

خوند هادن khunad ha don = ممنونم ، دستت درد نکنه ( بارک اله ، خوند هادن )

خونده khonda = دعوت به عروسی ( خونده همه بشوین )

خا  kha= خوردن ( داردم نهارم اخوا )

خیز کردن  khizkardan= قاپیدن ( دستم د خیزش که )

خردیزه  khardiza= سمج ، یه دنده ( عجب آدم خردیزه یی )

خنج  khonj= کرم درخت  ( درختاش همه خنج بخرده  )

خوش طبعی = شوخی ( خوش طبعی نکه )

خوا kha = خوردن ( نوند بخوا )

خون طمع khuntama = طمع کار ( عجب آدم خون طمحی )

خیگ = خیک ، مشک

خاراب  kharab= از روی عمد ( خاراب پندری )

خاگزه  khageza = عنکبوت ، کارتنه ( کیه پر خاگزیه )

.....................

ضرب المثلها وگویشهای رایج

در این حرف ضرب المثل ها و تمثیل های زیادی بکار رفته است . همانند فارسی که از کلمه خر به عنوان تمثیل در بر آورده کردن مرادی دیگر استفاده شده است . در اینجا نیز از کلمه خر به کرات در بر آورده کردن منظور گوینده استفاده می شود . که البته منظور از خر به عنوان حیوان نمی باشد .

خری دهمت که خر خود یاد کنی  = تلافی کردن

خر اکره ، یابو اخره = یک نفرکار می کنه بقیه می خورن

خرخود بیرونه = کارخودتو بکن

خر چه زونه قیمت قند و نبات = از همه جا بی خبر

خرید خو رو بون کرده چالش که = اشتباه خودت را اصلاح کن

خر همون خره ، پالونش عوض ببویه = تغییر نکرده

خر گل  khargal  = آدم نفهم

خرکر دار = آدم نفهم

خردیزه = لجباز

کون خر = آدم کله شق 

خوشش مخ واکرده = خودشو گم کرده

خرس اندقری = آدم گنده

خر یبار پاش د رو چاله وزه ، ابی اونیه د رد نبو = آدم فراموش کار

خرسم بک = گنده بک

خر خود برون =کارخودت را بکن

خردجال = شلوغی

خر انباره = مزد

خر حولی دار = درحال راه رفتن دائم عقب را نگاه کردن

خرشل کوچه بسته دجلواکیه = کارکه تمام شد او راه می افته

خواجه درپیش است و مادرپس ره ، خواجه انگور است وما سازانگوره =کنایه از او همه چیز و ما هیچ

خون خرش بی روایه = مفلس بودن

خونش ک.ن من د بشگی شو  =  تاوانش را من باید بدهم

خونخواه = ارباب

خون طمع= طمع کار

خوند هادون = بارک اله ،

خونده کردن = دعوت کردن به عروسی و جشن

خل بیخ کلک = نفهم و دیوانه

خیگ خو = خواب آلود













       د


دادا  daadaa= خواهر ( دادا .... کاد د گا دا ؟ )

داره  dare= داس ( داره آرگی علف بی چینمه )

داریه daria = دف ، دایره ( داریه بی جین )

دالوج  daluj = دالان ، راهرو ( بشه رو دالوج )

دبر  dobor= قوچ  ( یه دبرم سر بیربیریند )

دت  dot= دختر ( تودت کیی ؟ )

دت واله  dotvala=   دوشیزه ( چه دت واله ی خوشگلی )

دجی dagi = نی نی ، کودک

دده  dada= داداش ( ددد بیش بوا بیه من بخسه )

دربند darband= ببند ( بر دربند )

درزن darzan = سوزن  ( درزن درخوسی نبو ویشت )

درگیزیا dargizia = روشن شد ( سمور در گیزنه )

دروش derevsh= درفش ( یه دروش دخود کو یه جوالدوز د مردم )

دزه  deze= دیزی بزرگ ( یه دزه آشم رو کر نیه )

دم دون  domedun= سوراخ هواکش تنور( دومدون دربند )

دست پلنه  daspelna= کورمال ( بیشی رو کیه بیخی ، دست پلنه بکه )

دشلمه  deshlema = حبه قند ( یه دشلمه هاده )

دنده  donda= زنبور ( دنده بش گشتن )

دقلب  daghalb= متقلب  ( عجب آدم دقلبی )

دو du = دوغ ( دواد اوترتروکه )

دوولقه devolgha = دیگ بزرگ مسی ( یه دوولقه آش بارنه )

دویل  dovil= مترسک ( مثل دویل واری ایشده انگسه )

دوم تمون dumtamun = کش شلوار ( دوم تمونم وا وشت  )

دشلمه deshlema = حبه قند ( یه دشلمه هاده )

دشمل  doshmal= دشبل ( گوشته پر دشمله )

دشمون  dushmun= دشنام ( دشمون نده )

دوزله duzele= دیزی  ( دوزلیه بتا  بخرمه )

دول dul= سطل ، دبل ، ( یه دول او آر کش )

دروون  darvun= بستن دکمه ( دکمه هاد در وون )

دورون  durun = درو  ( سبا بور بیشمه دورون )

دلاک  dallak= سلمانی  ( دلاکد کیه ؟)

دل   dal= هرزه ( کوه دل )

دمب = دم ( دمبشش د سرکولش خوست و بشو )

دوپلگی dopellegi = خورجین ( دوپلگیت د سرکولد خوس )

دولقه  dovolgha= دیگ مسی بزرگ ( یه دوولقه آشم به پت )

دنگول  dengul= بشگن  ( دنگول روکیسه یی اخوسه )

دنده donda = زنبور

دولو  dolu = دوشاخ خرمن کوبی

دولوه dulva = صندوقچه

دیم  dim = صورت  ( دیم دد بشوشت ؟ )

دیم  dim = روی ( دیم جل د هاچین )

دیم  diom=  دیدم( من دیم تو بشویی )

دیار  diar = پیدا شدن ( وره هاد دیار مه ؟)

دیگچه  digche = دیگ کوچک


 
........

ضرب المثلها وگویشهای رایج

درزن درخوسی زمین نرسه = جای سوزن انداختن نیست

در ووشیا = خشکش زد

درم و دوزم ،  د آن همه گ........  م = کسی را آدم حساب نکردن

درد ک.نت آرش هشت ؟ = آرام شدی ؟

دریا دهن کوه د نجس نبو = بزار هرچی میخواد حرف مفت بزنه

دست پیش اگیره پچ نکه = دست پیش گرفتن

دست از کس و کلکاد آر گی = مسخره بازی درنیار

دستم دخیزش که برشو = قاپید وفرارکرد

دهنش کل و کلون نداره = هرزه گو

د ماش بووته تو بر نیووره من برین = قشنگ بودن

دمبش رو بشقاب د ایشته = زیاد ارزش گذاشتن به کسی

دمبشش سر کولش نا و آرش ملا = با فهمیدن ماجرا ، فرار کرد

دمبش دگردو اهمره = خیلی خوشحال است

دشت و بره  = بیرون ده

دق قلبی نکه =تقلب نکن

دنیااندقرخالیه خو لو ویزنجیل امله = کار دست نااهل افتاده

دوخواره همش دو نصیبشه = آدم مفلس همیشه مفلس است

دهنش چ..س   هوایی را تاقه = مفت خور

دوتا خر خو رو یه گاستون د بنده ، هم بو بر اینده = عواقب همنشینی

دوم تمون کوتاه = آدم عجول ، زود از کوره در رو

...............


آیا می دانید که وزوان همچنین نام غذای بسیار خوشمزه ایست که در کشمیر هند درست می شود ؟و از آن به عنوان غذای توریستی یاد می شود و به عنوان یکی از ارزشهای ملی آن ایالت تلقی می گردد ؟ اینجا را بخوانید ...

Wazwan is a multi-course meal in Kashmiri cuisine, the preparation of which is considered an art and a point of pride in Kashmiri culture and identity.[citation needed] Almost all the dishes are meat-based (lamb, chicken, fish). It is popular throughout Kashmir and served internationally at Kashmiri food festivals.



    


     ر.


رت ret  = ریخته   ( اونه د رت بو )ریج زمان حال

رجه reja = طناب رخت (رختاد دگل رجه خوس)

رز  raz= باغ انگور

رقصی reghesi = پشت سرهم ( همه رقصی د ایشتاینده )

رسن  resan= طناب  ( رسن د دورش بند )

رست resat = قسمت (رستی مون کو ؟)

رشک  reshk= تخم شپش  ( کلم رشک بیگی ته )

رشمه  reshma= بند دور سر

رودله  rudela = جگر ( یه رودلم قصابی د هاگه )

رودل  rudel= دل درد ( رودلم کرده )

رود rud= عزیز  ( نکه رود عزیزم )

روئن ruan = روغن ( روئن درو غذا که )

روت  rut=  لخت ( روت وا نبه سرما اخری )

رونکی = قسمت پشت پالان الاغ ( د رونکیش کو )

ریشخند  rishkhand= گول زدن ، (اجی ریشخندش بکه )

ریق  righ= شل واسهالی (ریق کتی؟ )

 ......


ضرب المثلها وگویشهای رایج


راست واجه همیشه گلش تله = راست نگو که ضرر می کنی

راست واجه کون کلاش هله داره = راست نگو که مورد غضب واقع میشوی

روش سر آر میه = عمرش تمام شده

روشنایید اگی ، بشه کیه بیخی = خیلی ساده اندیشی

رو تاریکی د آیه ، روشنایی اپایه  = آدم فرصت طلب

رو تاریکی د  دست پلنه اکره = کورمال

رو نوا سنگ پا


     ز


زابرا zabera= ضحرکش ( هاماد زابرابکه )

زرداو  zardou = استفراغ

زونن zunon = دانم ( خوم جی زونن )

زوماد  zumad =داماد ( زومادم بیگی ته )

زمبحور zambehur = سرمای شدید ( زمبحور بمیه )

زفت و رفت  zaftoraft= جاگیر پاگیر ( کیه زفت و رفت که )

زیلو zilu= گلیم ( زیلوها بیشولمه )

زرتلی zerteli = بد قواره  ( از اون زرتلی هاشه )

زر زر zerzer = مفت حرف زدن( زرزرنکه )

زرخره  zorkhara = نوعی ذرت  ( اجی زرخرم بی چیند)

زیره  zira= زیارت  ( مو را زیارد بکه ؟ )

زق نبود zaghnabud = زهرمار ( زق نبود بخوا )

زق زقو  zeghzeghu= نق نقو ( عجب وچه ی زق زقویی آ )

زقوه zeghova = خونابه ( زخمم زقوه بکرده )

زوzu= زود ( زو بوره )

زو zuu= بازی زوووو- الک دولک ( یه زوکه بشه لاچه بتا)

 ......

ضرب المثلها وگویشهای رایج

زمبحور بمیه = هوا سرد شده

زوماد خویش قوم نگرده ، ولگ هربیزه آذوقه = داماد خویش و قوم نمیشه


      س


سامونه  samuna= حریم ( سامونه کرده آرکش )

سوال = پوشال گندم یاجو ( سوالادت ضفط که؟ )

 سور   sur= سرخ

سوزی souzi= سبزی

سونه sune = تقار بزرگ سفالی

سول  sul= ناودان

سرت  sart=  نرده بام

سلت  salt= سطل آب

سینه ریز sineriz = گردن بند

سو  sow= سیب

سرنگ soreng = سنگ نشانه مرز زمین زراعی

سندل  sandal= اسپند  ( سندل رو آتش ریج )

سول  sul= ناودان ( سول د او اگزه )

سوک  suk= کنج ( سوک کیه در هاچین )

سوته  sota=  سوخته ( بابا بسوته )

سوتلی soteli = بد وظالم ( یک آدم سوتلی یی بو )

 سازانگله sazengela = ته مانده انگور ( رزمش مارانجین بخا ، سازانگلش بمونده )

سیله  siela=  سفال شکسته ( کوزه گر سیله همرده د او اخره )

سار  saar= مزه گس ، نوعی پرنده ( دهنم سارگردا)

سرهله sarhole = نورگیرسقف خانه های قدیمی ( سرهله د ننگس )

سر به جر = سرازیر  ( سر به جر واسوزیه )

سر آخون saraakhun = سر خرمن  ( ایی بیشمه سر آخون ؟)

سرجمه  serjoma= سرکوفت زدن (اندقرسرجمه نکه)

سفت soft = محل چرخش در ( سفت برش یاخو آرگه)

سل لطون sel letun = سرطان

سفت soft = پاشنه در ( سفت برش یاخو آرگه )

سفنه sefna = پینه ( دستام سفنه ببستبو )

سندل  sandal= اسپند ( سندل د رو آتش ریج)

سن نار  sannar= پول بی ارزش ( سن نار نهریزی )

سوتال sutal = گندم نارس ( گندما رو سوتال د هه )

سور sever = سرسخت ( عجب آدم سوری ) انگلیسی severe

سورجه  surje=سرخجه ( سورجش آرمیه )

سوراله  surala= نام محلی است

سوک  sok = سقلمه .انگولک  ( سوک د هله دنده نیکو )

سیلیته   silita= زن نا نجیب و بدکاره  ( یه سیلیته د گیرم کته )

..........

ضرب المثلها و slangs

سوک د هله دنده نیکو = سربسر کسی گذاشتن

سرم نگنجه = تحمل ندارم

سوار خر مردم د یوری ها بگی چشت = مال مردم را نمیشه صاحب شد

سر بجر وا سوزیه = درست سبز نشده

سردستش گی حلوا حلواش که

سر سنگش نچرنیه خو رو دیمش پشنیه = سختی نکشیده تا بفهمه 

سر انبانه اش ول کرده ، د هله  تش چوسیه = اصل را رها کردن و به فرع چسبیدن

سرگین خرمش جی حساب نکرن = آدم بی ارزشیه

سرت خار واکه = موهاتو شانه کن

سرهم درگردا = حالش بهم خورد

سری خو درد نکره دسمالش بی نبندنده

سر هم در گردین = حالم بهم خورد

سری خو درد نکره دستمالش بی نبندنده = کار بی خود کردن

سیله همرده = سفال شکسته

..................










                    ش

شلحوت shelhut = له شده ( گوشته خو شلحوت گردیه )

شردنگی sherdengi = بل بشو ، بی نظم

شوsho = رفتن ، کردن ( بشو ، شو شو )

شو شو   shushow= شوهر کرد ( دتد شو شو ؟)

شوبند  shewband= پشت انداز در ( شوبند بر بیخوس )

شوچره  shewchera= تنقلات شب  ( شوچره بتا بخرمه)

شوغول  shewghul= شب کور ( شوغول گردین ، هیچی نوینن )

شغلی  shogholi= بدگویی کردن ( ودی نکه ، شغلی اد ور باباد د اکرنا )

شولی  shuli= آش  ( اجی شولیم بخرده )

شل  shal= لنگان  ( مثل خر واری آر اشله )

شل  shol= بی حس  ( چرا اندقر شل و ولی ؟)

شفته  shefta= گل مال کردن ( برنجش شفته کرده )

شولات  shulat= آب وگل  ( شولاتت راس کرده ؟)

شواندرو shevenderu =  شبانه روز ( شواندروناله بکه )

شیله پیله shilapila = حقه بازی  ( آدم وی شیله پیله ییه )

شلم شوروا  shalamshurva = قاطی وبهم ریخته ( شلم شورواد راس کرده )

شوفر shufer= راننده

شیت shit = صاف و مسطح ( یه سنگ شیت بتا )

شیرکوه shirkova = گیاه فرفیون

........

ضرب المثلها وگویشهای رایج

شش تا یه غاز

شر باف

شردنگی

شریک دزد و رفیق قافله

شصتش خبر دار گردا

شاخشم بهمه

شاخ د رو کیسه هم اننده


ص

صبا  soba=  فردا

صبوتی soboti  = سکو ( یه دقه دیم سبوتیه د هاچین )

صعب  saeb= اشتباه  ( صدا نکه صعب اکرن )

صدمن گوشت اشگار یه تاجی نهریزه = به این همه تلاش نمی ارزه


ض

ضعیفه zaifa= خطاب به زن 

ضجرات zejerat = بدبختی ( یه ضجراتیم بکشا )

ضفت zaft = جمع وجور ( خود ضفت که )


      ع

عرفون  orfun= اعتماد به نفس

عرقی  oroghi= داس کوچگ

عار aar = ننگ داشتن ( عارم ایه باش بنگرن )

عزیز عزیز ، د کل و بر میز  = زیاد به کسی رو دادن

عل حده elhedda= جداگانه، مخصوصا (عل حده ازنیدکه ) 

علی خالو خالو علی  = چه این چه آن




      غ

غلا  ghela= کلاغ

غثیون = استفراغ

غول = یوغ ( غول گردنش نه )

غیض  gheiz = خشم

غل چماق gholchomagh = گردن کلفت

غلامیزه  ghelamiza= نام دشتی در وزوان

غلا جیرجیره ghela jirjira = کلاغ زاغی


ضرب المثلها وگویشهای رایج

غلا همون سرش د .گو نکرده= هنوز صبح نشده ... خیلی زود درخواست چیزی کردن

غلا کون من د بوشته =همیشه متهم بودن

غوره اکره دچم آدم اتلنه = یادآوری بیش ازحد جهت ندامت



    

     ف

فاشه fasha = عقاب  ، قرقی ( مثل فاشه واری بشو )

فرخ  ferakh = گشاد ( پاهاد فرخ وانکه )

فق fegh = مانند  ( وچیه فق باباشه )

فیومه  fioma= بهانه ( دلم داره فیومه گیره )

فیسوک fisuk = آدم خود نما ( خیلی آدم فیسوکیه )

فرت و فیس  fertofis= پر افاده ( چندی فرت و فیس داره )

فلنگ feleng= فرار ( فلنگش دربست )

فاتحه اخونن بیش را = محل به او نمی گذارم


 


     ق


قاش ghash= محل استراحت دام ( گله بشو پشت قاش    مشکم مشکم زودی باش )

قاتق   ghategh= ماست چکیده ( اجی قاتق رو خیگ د برآ )

قاهام   ghaham= پنهان شدن  ( بشه قاهام ببه )

قدیفه ghedifa  = حوله حمام ( لنگ و قدیفه ات آرگه ؟)

قرق ghorogh= ممنوع ( دشت قرقه )

قنجه قنجه ghenja ghenga = ریز ریز ( اگه بید ویزن ، قنجه قنجه اد اکرن )

قور  ghur= آب رو زیر رودخانه ( وچش د رو غورکته )

قورمه ghorma = قرمه ( گوشتام همش قرمه که )

قوزلی  ghuzeli = کوتاه و غوزدار ( قدت خیلی قوزلیه )

قورماست ghurmast = ماست ترش ( قورماست اخری ؟)

قرتلی  gherteli = نانجیب ( بابا قرتلی )

قوا  ghua= قبا ، لباس کهنه ( قواد د کولد که )

قوا ارخارق ghua arkharegh = لباس کهنه

قزقون  ghazghun= دیگ ( قزقون بتا آش بی پی چمه )

قلیه  ghelia= ریزه ریزه ( گوشتا قلیه قلیه که )

قوروش  ghurush= پول بی ارزش ، (یه قوروش پول روکیسم دنهه)

قالتاق  ghaltagh= حقه باز ( خیلی آدم قالتاقیه )

قاراش میش  gharashmish= درهم وبرهم ( وضع خیلی قاراش میشه )

قرقوری  gharghuri= قرقوروت ( قرقوری اخری ؟)

قلمبی  gholombi= پف کرده ( نون قلمبی در بند )

قره  gherra= جوال ، گونی مانند (گندما رو قره که )

قپ  ghop= به اندازه یک دهان، مرغ کرچ ( یه قپ او د رو حلق من که )

قلوه کن  gholvekan = دریده شدن  ( شلوارت قلوه کن ببویه )

قرمبش  ghorombesh= آسمان غره  ( قرمبش ایه )

قرش مال ghereshmal = زرنگ وناقلا

قوروش ghurush = پول بی ارزش ( یه قوروش پول رو کیسم د نهه )


ضرب المثلها وگویشهای رایج

قرمبش ایه = آسمون قرمبه



     ک


کارمسرا karomsera = کاروانسرا ( کیه و کارم کارمسرایه )

کاچونه  kachuna= بی حس ( دستام کاچونه گردیه )

کال  kal= تره ( کالا پاک واکه )

کال میلیچ  kalmelich = گندم سبز

کالجوش  kaljush= غذای کله جوش

کاچی kachi=  نوعی غذای محلی ( کاچی وه از هیچی )

کایه  kaya= بازی ( بشه بر د کایه بکه )

کایه مال  kaya mal= بازی یه قل دوقل ( چند تا سنگ بتا کایه مال بکرمه )

کپ  cop= دولا  ( کپ که دیمت د آروزن )

کتره  kotera= توله ( کتره کوه )

کچ  koch= علیل وناتوان ( تو خو پندری کچ امونی )

کر ker= تنور ( کرد روشن که ؟ )

کر kor = آلت مردانه

کرس  kers= کود گاوی

کرچ kerch= گدا وخسیس ( عجب آدم کرچی )

کدو قلیه kdughelya = تخمه کدو

کل کر korker = دور تنور( پاهاد رو کل کر که تا گرم وابو)

کل kel = کلید ( کل هست )

کل kol = کند ( چاقو کله )

کلو kulu = کلوخ

کرچه  korcha= جوانه ( درختا کرچه بکرده )

کرد kard= تکه زمین ( کرد منت بهت ؟)

کرگ  karg= مرغ ( د کرگ نشی وا کیش )

کرماله kermala = خیلی سیاه ( پریند کرماله سیا گردیه خو )

کرا  kera= کره حیوانی ( خیگم کرا ها نده )

کرنه kerna = کنه ( کرنه بش گشتین )

کرماله kermala = خیلی سیاه ( رختام ازن گردیه کرماله ) وسیله خیس برای گرفتن خاک تنور

کرگدون kargedun= مرغدونی ( کرگا د رو کرگدون که)

کزنی  kozni= چطوری ( کزنی اشمه دشت ؟)

کش kesh = دامن ( رو کشم چین= در دامنم بنشین )

کول  kevl= همان کول  kavalچاه

کول  kul= دوش ( بور کولم چین )

کوه kuva = سگ ( کوه صاحبش نشناسه )

کوچک kevchak = بچه غورباغه

کوچیز  kevchiz = کفگیر ( کوچیزه هاده )

کوجول  kujul= کرمک ( مگه کوجول داری اندقر الولی ؟)

کنده kanda = محل نگهداری گوسفند دربیابان ( حوونام د رو کنده که )

کوز  kuz= مرز دار کردن ( کوزا کرده آرکش )

کله  kola= محل آغل گوسفند

کله kola = یخ گرفتن ( دستام کله گردا)

کمش دون  komeshdun= قابلمه مسی

کلزنه kolozna= چمباتمه ( تور کل د کلزنه گردابو )

کل  kal= دیوار(  وچه شیطون کل د بالا اشه )

کلک kelak = اجاق  ( یه کلک راس که )

کل kol= کند و ناتوان در بریدن ( چاقویه کله )

کلاشت kelasht = خارش ( بشن و بارم کلاشت اکره )

کو کو  koko= سرفه  ( سرمام بخرده کوکو اکرن )

کمه  kame= الک بزرگ مخصوص گندم ( کمیه بتا گندما آرگی )

کم پوز  kam puz = کم خور ، بی میل به غذا ( وچه ی کم پوزیه )

کلون  kelun= پشت بند چوبی

کونله  kunela=  باسن ( درگتن  کونلم بهمریا )

کوره دادن  kuradadan= چشم زخم گرفتن ( کوره وچت بده )

کوزلی  kuzeli = ساقه بند دار گندم وجو

کونه  kuna = ته  ( کونه کشمش )

کنه کردن kona  = انبار کردن ( پولاد هی کنه که )

کوچیدن kuchidan = خرد کردن با دندان ( قند نیکوچ )

کلک  kelak= آتشدان ، حقه بازی

کمیزهkomiza  = خربزه کوچک

کمین komin= کدامین ( کمیناد اگی ؟ )

کولچه kulcha = کوله نمدی ( کولچه د دیم کولت خوس )

کل kel= کلید

کوچیز  kevchiz = کفگیر

کوش kevsh= کفش

کیه  kia =خانه ( کیه یه حسن جنش بی کش )

کیه من پیشگاkie men pishga= خانه پشت ایوان (  رو کیه من پیشگا د بووس )

کیه گمزهkia gamza = کیه بیخی ، خانه پشتی ( نون رو کیه گمزه د ایشته )

کیله kila = اندازه مقیاس ( کیله کیله که )

که keh= کن ( کوشاد پاد که )

.......

ضرب المثلها وگویشهای رایج

کاسه همسیه = پیش کش همسایه

کواشی ؟ = کجا میروی

کورشوم = شام را با لذت نخوردن

کاسه وی حضوریش د ور هاما نیه  = چشم انتظار

کرگ واری خودراشه = نشسته خوابیده

کرگ گوخوار هرکارش بی بکری دست از گوخواری آرنگیره = عادت کردن به کاری

کل واری آیه انگسه = آدم حواس پرت

کوشاد پاد آرکش = آماده شو

کزنی kozni = چطوری ، کدام ( کزنی بیشمه؟ )

کوه ویش از گله یه = کارفرما بیشتر از کارگر

کوه بر کیه صاحبش د زور اگیره = به پشتوانه کسی اتکا داشتن

کون گوساله قراره خدا هلش بی کره= خدا باید کار ساز باشه نه بنده

کونش دنبالش د ایه ، بو اکره = آدم پر ادعا

کال ووشیه = خشکیده

کل د بالا اشه = زرنگ

کاه مال خود نهه ، کادون خو مال خوده = زیاد خوردن

کلام د رو بونش کیه ، نشون آر گیرن = بیزاری

کلاد سرزانود نه قاضی که

کوزه گر سیله همرده د او اخره

کور کور اویزه ، او گودلی = کبوتر با کبوتر باز با باز

کلزنه گردیه = یه چنگوله ، کوچک شده

کر تا داغه نونش بی ابندنده = بموقع کار انجام دادن

کوه جی خر مرده اش اگی = آرزوی دست نیافتنی

کوه پا سوته = همه جا پیدا

کوه پاچه گیر = سگ هار

کوه وز = سگ دو

کوه ناشتا = گرسنه

کم خود ننه = به کم خودت نزار

کم بخوا همیشه بخوا = کم بخور ، همیشه بخور

کوه صاحبش نشناسه = شلوغی بیش از حد

کوه و ملو واری د هم اپرنده = دعوای بی موقع

کله گی = قسمتی از ابصارگاو

کوش بی وشت = عصبی شد

کوه وز اکره = همیشه می دود

کتره کوه = توله سگ ، خطاب به بچه بد


...................




   گ 

گاره  gara= گودی بام قدیمی ( ته گاره د هاچین تا واد نیه )

گافتونه gaftuna = گیاهی خودرو و دارویی

گاگل gagal = چراگاه ( گاگلش که بشه ) طلاق دادن

گاستون gastun = طویله ( خرا د رو گاستون که )

گوش  gevsh= نشخوار ( اندقر گوش نکه )

گرتنه gartena= کارتنک ، رسن شیطون ( کیه گرتنه بیگیته)

گل تل  geltal= بی مزه  ( چه وچه های گل تلی )

گله به گله gola  be gola= تکه به تکه ( گله به گله بیابون سوزه )

گنده  gonda= غذای سگ ( هرچی دارم نه کس دم    گنده کنم به سگ دم )

گلمبزی golombezi = بالابلندی

گمبز gombaz = گنبد

گی gi = خواستن ( ادگی ؟)

گی پویی  gipoyee= خار ، چرخک ،خار شتر

گیزه  giza= گاز گرفتن ( گیزه نیگی )

گال gaal =  پشگل بز

گاله gaala= هر چیز گشاد ( دهن گالد دربند)

گوروه  gurva= جوراب ( گوروه هاد پاد که )

گندله  gondela= گلوله مانند ( نخ ها گندله که )

گاماجه  gamage = بزمجه ( مثل گاماجه خو سرششون چرنیه )

گوپله  gupela = گل مژه چشم ( چمت گوپله اش بر آرده )

گوگ goog = قبه ، بر آمدگی ( گوگا شلوارت وا نتا )

گرد gord= بزرگ ( وچه هاد گرد وابوینده ؟)

گرا  gera= نی خوش نویسی

گرا = صبح زود ( گرا صبحی )

گل gal = روی (گل میخ خوس )

گوجی guji = دکمه ( گوجی هاش وامیه )

گیپا   gipa= سیرابی ، آدم پرخور ( گیپا خرس )

گر gar= کچل ( گر گور ک.ن )

گمزه  gamza = خانه پشتی ، انباری ( کیه گمزه )

گومیزه gumiza= بچه کوچک ( دوتا گومیزه داره )

گزر  gezar= زردک، هویج زرد

گاستون gastun= طویله ( حوونام د رو گاستون کرون )

گل مزه  gelmeza=  خوشمزگی  (خیلی گل مزه داره )

گل پنجه galpenga= ابزار دروگری 

گنبذ gonbad= گنبد

گل واکردن  gal vakerdan = دزدکی رفتن  ( گلش واکه بشو )

گنده کوه gondekuva = غذای سگ

گالش  galesh = پاپوش ( گالشاد پاد که )

گافتونه  gaftuna= گیاهی در بیابانهای محل

گولو  gulu= گوساله ، آدم نفهم ( عجب گولویی )

گندلهgondela = گلوله ( گندله رسمونه هاده )

گوش gevsh = نشخوارکردن ( اندقر گوش نکه )

گو کوه   gukuva= گه سگ ، آدم پست و بی مایه ( آدم به این گو کوه ییم نی دی بو )

گی لیزو gilizu = کسی که آب دهانش می رود ( عجب آدم گی لیزویی هی )

......

ضرب المثلها وگویشهای رایج

گوش اگه عزیزه ، گوشوارش جی عزیزه = گوش با گوشواره قشنگه

گوشتش جر دندون من د ایشته = عزیزش زیر دست منه

گوشت گا = آدم تنبل

گوش ووش نده=دزدکی گوش کردن

گورد مخ واکه = گم شو

گوشت قربونی = گوشت نذری

گل تل = آدم بی مزه و لوس

گزر نر = بد ترکیب

گوسله گانلشته = با آدم رفت و آمد نکرده

گومیزه = بچه خرد

گوکوه = آدم خسیس

گل زهرمار=  بی مزه

گل میون میلس = عزیز

گاه نه من شیره= دادن و خراب کردن ،

گا واری شیرش هادا و لقه اش بی خوست

گورد مخ واکه = گم شو

گدا قوقه = خسیس

گدا سامره =خسیس

گ. در رو ممد = فحش

گرگورک.ن = فحش

گلش واکه = دزدکی رفت

گوز خوش د رم زدیه = از سایه خودش هم می ترسه 

گل بند خوس = روی بند انداختن

گا گلش که بشه کیه باباش = طلاقش بده

گل شیرین = بامزه

گل تل = بی مزه

گوزگندلی = آدم زرنگ و کوتوله

گیپاش د گل دست و پاش کته = گرسنه شده

گیپا خرس = شکم گنده




      ل


لاچ laach = چوب کوچک دربازی الک دولک

لاره  lare= کرت ، قطعه زمین کوچک ( بشون لاریه بی چینن )

لاله هرز   laleharz= خیلی ترسیده( مون ترس د لاله هرز ببوین )

لام تکام lamtekam= بدون حرف ( لام تکام نش انگاشت )

لاش laash= جسد ، جسم ( لاش مرده امونه )

لاش lash= وسطش ( این جی د لاش نه )

لپه lapa= طاقچه بالای خانه های قدیمی ( لو لپه )

لت lat = سنگ بزرگ و مسطح ( یه لت سنگم آر دا )

لچر lechar= خیس ( همه رختام لچر ببو )

لچک  lachak= روسری  (لچکت سرت که )

لرمه لرمه  lorma lorma = بر آمده بصورت تاول ، شیر بریده

لک دلک  lekdelek= انگولک ، دستکاری کردن ( لک دلکش ننه )

لشمه  leshma= هله هوله ( اندقر لشمه ای نبه )

لشمه ای  leshmei= تل بز ، شکم پرست

لند  land = شل و ول ( عجب آدم لندی )

لندوهور   landohur= گردن کلفت و نفهم( این لند و هور جی با خود بش به )

لق lagh= شل شدن ، دندان لق

لق logh= تخم مرغ خراب شده (تخمارا لق ببا بو )

لق لقو   laghlaghu= شل و ول

لقه lagha= لقت زدن ( لقه نیخوس )

لم بورهlambura = ازدست رفته ( حیمیرم لمبوره گردیه)

لو lev= لب ، کنار( لو روخونه د ایشتا )

لو lu= روباه ( یه لویی بو لویینه )

 لوگیزه  levgiza = لب گزیدن ، تعجب ( هرچی لو گیزم گه نش فهما )

لوچ luch = چپ چشم ( مگه لوچی تو ؟)

لورچ  lorch = شعله زیاد ( آتش لورچ اده )

لولی  louli = کول کردن ( بوره لولیم چین )

لورک levark  = دشتی در وزوان

لهر lahar = لجن ( ازن گردابو لهر سیا )

لی چار lichar= لغز ، تمسخر ( لی چار د بارش که )

......


ضرب المثلها وگویشهای رایج

لوشون بووتبو شاهدت کیه ، بشواتبو دمب کلفتم =دم خروس یا قسم ....

لو وی زنجیل امله = لاف بی خود زدن

لوه واری سایه خوش د رم زدیه = مثل روباه از سایه خودش می ترسه

لال مونی بیگی = خفه شو

لاله هرز ببوین = ترسیدم

لا بلا نون حلوا

لاپیشمونی



      م

ماما غوره mama ghura= حشره کوچک مورچه خوار

مادی madi = جوی آب ( رختاد ببه تور مادی د بیشور )

مانه mane= مادر  ( اه مانه مانه . داد بیدادم )

مارچونه سواره = مورچه بزرگ تندرو

مارمولا marmula = حقه باز ( از اون هفت خط مار مولا هایه )

مجمعه majmea= سینی بزرگ مسی کنگره دار

ملو  malu= گربه ( ملو سر سفره کش )

مقراض meghraz= قیچی

مقز maghaz = مگس ( کیه ازنه پر مقز )

مزنیده    mazeneida= شاید ( مزنیده اون جی دلش اشگا بیه )

میز  miz= ریدن ( عزیز عزیز کل و بر میز )

مجری mejeri= صندوق چوبی ( پولاد رو مجری ننه )

مچل machal = مسخره ( هاماد مچل خود کرده ؟)

مره mera = شوهر ( مره ام بام نسه جه )

مردازما  merdezma= دیو ، جن مرد

مخ  makh= گم شدن ( گورد مخ واکه )

مرو  maru= پشه ( مرو بشگشتن )

مااه maah = مایه ، ماده ( ملو مااه ) ( مااه هیمیر )

مورموره murmura= لرز( مورمورم بی ایه )

مارانجین  marengin = گنجشک

مارچونه   marchuna= مورچه ( مارچونه سواره )

ماسلیسه  maslisa =  سوسک خانگی ( کیه اش پر ماسلوسه یه )

ماستینه  mastina= ماست آبکش شده ( ماستینه رو خیگ د هه )

مزار  mezar= قبرستان ( بشون سر مزار )

مام خاسرو mamkhsru = مادر زن یا شوهر

مله mala= گاو نر

ماوور mavoor = تپه ( دیم ماووره د هاچین )

مله  mala=  ملخ 

مغز maghaz = مگس

ماسیه   masia= ماسیده ، سفت شده ( روئن هاش به ماسیه )

مخ makh = گم ( گورد مخ واکه )

مخی mokhi = دیوانه ( مگه مخی ببویی ؟)

مل   mol= گردن ( ملش مثل مل خر امونه )

مشرفی mashrefi = لگن مسی حمام

مشنگله mashengela = مشغله ، دردسر( یگش مشنگله ای راخوستبو )

مرغ    margh= چمن (مرغزار)

ملکم    malkom= شاید ( را انگس بوین ملکم بیی )

مکدر   mokeddar= دلخور ( آدم مکدر نکه )

ملاج  melaj= فرق سر( رو ملاجد اخوسن آ )
میزل  meizel = منزل

افعال

میز miz= مشت و میز ( ریدن )

مشت  mesht=مشت و میز (ریدن)


.......


ضرب المثلها وگویشهای رایج


ملو شور = بی توجه در شستشو

ملو وی چم و دیم = مانند گربه بی چشم و رو

ملو چشت خوار = مانند گربه پررو

مار خاک د قناعت اکره = قناعت توانگر کند مرد را

مثل ترش هفت ساله درو نا اوزه = زود پرخاش کن

مثل مارچونه سواره ازن و اوزن اوزه = عجول و ناشکیبا

مثل لو سایه خوش د اترسه = مانند روباه ترسو است

مارانجینه شون بواتبو منار د رو ...وا یه چی بواخو بیش گنجه   = کم گوی و گزیده گوی

ملو وی چم و دیم = بی چشم و رو

مااه مونش خااه که = سرمایه را نابود کرد

ملو مایه  = لوس

ملو کا مرده = لاغر

مثل پورت کنه امونه = بد ریخت

مثل گاماجه امونه خو سرششون چرنابو = زود عصبی می شود

ماست رو دهنش د هه= کم حرف زن

میش کنار گله = آدم تو خود

مرده خو زیاد گردش آرگیری ، کفنش خراب اکره= ارزش زیاد به مفلس گذاشتن

مردی بور رومیدون ، وادی بش رو تمون = اگر مردی بیا جلو

موام بپلنیا = موهایم سوخت

مون چه جوری اوینی ، ازنی خوتو مون اوینی = دیگران را هیچ چیزحساب کردن

ماه کوزن د برمه ؟=  ماه از کدام سمت بیرون آمد

ملو دستش د پی نرسه اوجه پیف = بی مایه پر مدعا

ملش قد مل خر امونه = آدم خپل و گردن کلفت

مثل کوه و ملو د هم اپرنده = زود از کوره در رفتن

موش د هله نشو حسن جنش د دمبش بست

مار پپی دونه د ودش اتمه برغارش د واسوزا





  


     ن


نابنده nabenda = گردن بند ( نابندد دربند )

نازبالشم =  بالش کوچک گرد و دراز( یه ناز بالشم جر سرم نه )

نادل گرون  na del gerun = گله مند ( دستت خیلی نادل گرونن )

نالی  nali= زیرانداز ، جل ، پلتو ، ( پابه نالیه جرد وونن )

نضمی nezemi=  شلوار مشکی گشاد قدیمی مخصوص مردان محل

نقله  neghla = شن درشت ، آدم بی سر و پا ( خیلی نقله یی )

نقله صابون neghela = قالب صابون ( یه نقله صابون هاده )

نورزیه  neverzia= جا نیفتاده ، آدم لندهور ( نر نورزیه )

نخوش   nakhosh= بی مزه ( اندقر نخوش نبه )

ننو  nanu= گهواره  ( ادگی رو ننود کرون بد جمنن ؟ )

نکه   neke = نکن ( ازنی نکه )

ننر  nonor= لوس ( عجب وچه ی لوس و ننری )

نژگ   nesiog =  کم ، ریزه

نیم شور  nimshur= چوب پهن برای کوبیدن و شستن لباس در قدیم

نوا  nova = ادا ، تقلید ( نوا مون برنتا )

نون قلمبی nungholombi =  نان پف کرده و کلفت

نون تنکه  nuntoneka= نان نازک

نون اوی  nunovi  = نان شبیه شیرمال

نون غلا   nunghela= نام گیاهی دارویی

نن گرده  nangorda= مادر بزرگ

ننگن  nengan=  شرمگین  ( خوش خوش را ننگن هه )

ناتو  natou= حقه باز و زرنگ ( چه آدم حقه باز و ناتوی بو )

نیزون بکار nizunbekar = ناوارد ( خیلی نیزون بکاری )

نژگ  nezhg = عدس  ، ریزه  ( همه شش بخوا یه نژگیشش د مون ندا )

نه ne = کن ( برتاق نه ) در را بازکن

نیکبت nikbat  = پلید( چه آدم نیکبتی )

نیمو nimou =  درنیمه باز ( برنیمو بهل )


ضرب المثلها وگویشهای رایج

نام وشت = به گلوم پرید

نونشش کوه بگی خوا = حضورش حضور کوه یه = اوضاعش خیلی وخیمه

نه او بو نه اودونی ، نه گلبانگ مسلمونی = جای دور افتاده

نیزون بکار = نادان بکار




        و


وا va = گفتن ( من جی اموا )

وابو vabo= شد  ( کور وابو )

واج   vaj= صدا زدن  ( اندقر واج نکه )
واتا vata= بکن  ( دندون لق واتا )

واویزه   vaviza= جستجو کردن درخاک ( چرا داری واویزه اکری ؟ )

وانا  vashna = نصب کرد ( قاب عکسم وانا )

واله  vale = افتاده  ( کیفت اونه د واله )

واتونه  vatoune = بازکردن پیچ ( شیره واتونه )

واتوره vatura= حرف مفت زدن ( اخه داره واتوره اکره )

واچشت vachasht= آرام شد ، سرد شد ( دردش واچشت )

واد = باد ( واد بوشت )

وادرنه vaderne= وادارکن ( وچه وادرنه بشه بتره )

وار vaar= آب بند ( وارش او ببه )

واریس varis = برگشت به عقب ( هرچید برشتبو واش رشد

واز  vaz= وسیله صاف کردن زمین درقدیم ( کردم واز بدن )

واگرداvagerda = برگشت

واگولو vagulu= ازهم جداکردن ( چله ها واگولو )

واگونه vagoune  =  تخمه شکستن ( تمه واگونه )

واله  vale = افتاده ( باله اونه د واله )

واشنا vashna = جازد ، کاشتن ( درخت وانه)

وچه vacha = بچه  (وچه جه ja)

وچه جه  vache ja  = بچه معصوم

ورور vervar = برابر ( گندم ورور اسکناسه )

ورجه vareja = هول و هراس ( ورجه نبه )

ورواشونیه var vashevnia  = قاطی کردن ، بهم ریختن ( ورواشونیه نکه)

ورورد varvord = نگاه ، برآورد ( چرا اندقر ورورد مواکری؟)

ورپچی  varpechi = اشتباه ، عوضی ( ورپچی بدفهمیه )

وونده  vonda = طناب مویی

وشه  vasha= گرسنه ( وشه خو نون تاجه اوینه )

ووشده voshde  = بایست . صبر کن   ( ووشده تا من بیون )

ویشتری   vishderi= گاو آبستن ( یه ویشتری دارن اهروشن )

ور  var= پهلو ، نزدیک ( ورهم دبویمه )

ورجه vareja= هول شدن ( اندقر ورجه نبه )

وز vaz = دویدن (اندقر نوز )

ود = بد

ودلحشه vad lahsha= وحشتناک ( خیلی ود لحشه یی )

ولگ چندرvalge chondar = برگ چغندر (من انگس، ولگ چندرخو نیهن)

ووشیه   vushia= خشک شده ( درختا همش بی ووشیه )

ویدار vidar =بیدار ( ویداری ؟)

ویدر veidar = بهتر ( ویدری ؟)

ویر   vir= یاد آمدن ( ویر من جی تا بیون )

ویشتن   vishtan= پیداکردن ( پولادد بی ویشت ؟ )

ویشتری vishtery = تلیسه ، گاو آماده به آبستنی

ونگ  vong = اذان  ( وقت ونگ پابه )

ولدزنا   valade zena= زرنگ و حقه باز ( عجب آدم ولد زنایی )

وشند  veshand= باران ( اشگی وشند بیه )

وراندرگفتی   varandargofti= فی البداهه ( ور اندر گفتی اموا )

ور او varou = آبیاری ( بوندشو بم گی شو ور او )

ورزو  varzou= قوی مانند گاو ( اشگمش مثل ورزو گردیه )

ووشده  voshde= صبرکن  ( ووشده بینن ، کوا اشی ؟ )

وامه   vama= کنده شد ( دسته اش وامه )

واوون   vavun= دکمه را باز کن ( دکمه هاد واوون )

وون  vun = پهن کردن ( آر وون )

وونده  vonda= طناب هیزم کش

وی تاق شونه  vitaghshuna = بی احتیاط ( وی تاق شونه بشخوست بشو)

وی تویی مویی   vitoimoie= خودمونی ( یه آدم وی تویی موییه )

ور  var= نزد  ( ور من د به )

ود vad = بد

واد = باد

وامه = کنده شد

وره = بره

وشه  vasha = گرسنه ( وشگی د ردشش نیه )

ویج دونه  vijdona = پنبه دانه

واچشت   vachasht= سرد شد ( چایید واچیه )

ولگ  valg= رشته ، برگ ( ولگ درختا نی ریزنه )

ولدزناvaladezena = آدم ناقلا وشیطون

واگولو   vagulu = از هم باز کردن ( پشما واگولو)

وادوون   vadoun= رازیانه ، گیاهی دارویی وخوشبو

واشونچونیه    vashunchevnia=  خبری نیست ؟ هول بودن

ور ورد   varvord= نظاره ، بر آورد( آیه ورورد اکره )

وریو varyou =  عجله ، هول شدن ( اندقر وریو نبه )

وش دا   voshda=  وا ایستاد ( تا واجشم که ، ووشدا )

واشوه   vashoa= از هم وا رفته ( هیمیرم وا شوه )

ورتله  vartela = شکم گنده( چه ورتلیی داره )

والنگو valengu = گیاه دارویی

ویلون veilun= سرگردان ( چرا هاماد ویلون بکرده ؟)

ویشل vishl = کوچک ( قندا چرا اندقر ویشله ؟ )


افعال

وس   vos= خوابیدن (بووس)

ووش   vush= خشکیدن ( همه چی بی ووشیه )

واج   vaj= صدازدن ( اندقر واج نکه )

ویش ، ویز  vish= پیداکردن( بید ویشت ؟  هاچین تا بی ویزی )

وال  val= افتادن ( یه کوشاد اونیه د واله )

وین  vin= دیدن( مون اوینی ؟ )

ویرتا   virta= یاد آوردن ( ویر من تا با هم بی شمه )

واجند   vajand= زنده شدن( مرده واجندا )

وان  van= نصب کردن ( توله وانه )

وات  vat= کندن ( میخه واتا )

ویز  viz = یافتن ( بگرد تا بی ویزی )

ورن  vorn= باران آمدن  ( اشگی به ورنه )

وش  vash= گرسنه بودن ( وشمه )

وز vaz = دویدن  ( بوز بیشمه کیه )

واگز vagaz = زده شدن ( واگزین vagezion )

واگونه vagoune= تخمه بشکن ( تمه واگونه )

......

ضرب المثلها وگویشهای رایج


واد بکرده = نفله ، حروم ( وادبکرده فرارش که )

واشون چونیه = فقط تو یکی را می خواستند

وچه جه = دلسوزی برای بچه

ورجه ببو = هول شد

ورش د گرگ نده = هوای خودش را دارد

وریو ببو = هول شد

وشه خو نون تاجه اوینه = گرسنه خواب نان تازه می بینه

وی تاق شونه = بی احتیاط

وی قابل = هرزه گو و پر رو

وارش او ببه = کار از کار گذشت

ویرم واشا بو = فراموش کردن

وشگی د رددش ننیه خو  ... یقد دبرایه  = گرسنگی نکشیده که ... از یقه اش در آد

وادت نیه ، هرچونت د من ده  = قرض گرفتن

وقتی دمب اشتر دزمین برسا = کار غیرممکن

وقت گل نی = کار غیر ممکن

وی کاری ، چل اوکش د او بتا = از بی کاری پرسه رفتن

وی کاری ، او د رو یانه که بیکو= خطاب به آدم بی کار












      ه


هاچین hachin = بنشین ( دیم صندلی د هاچین )

هاکردن hakardan = بستن ( برهاکه )

هاله  hala= خاله

هالو  halu= خالو

هتن واتن heten vaten = طول دادن کاری ( اندقر هتن واتن نکه )

هرریج horrij = هجوم ( همه آدما هریجشون که رو)

هرده   harda= آسیاب شده ( بارد مند بهرد؟ )

هورده  hurda= سرگین ( بش دنبال هورده آرچینی )

هره  hera = اره ( هره آرگی بتا درخته بیربینمه )

هرندی  herendi = شبدر ( یه کرد هرندیم بکاشته )

هرما   horma= خرما ( هرما کیلویی چند؟)

هرمو hormu = گلابی ( یه درخت هرموم درنیه )

 هرریج   horrij=  هجوم بردن ( یه بار همه آدما هرریج شون که برمینده )

هرم  horm= گرما ( اندقر سرمایه خو هرم دهنم دیاره )

هرچون   harchun= وسیله باد دادن خرمن ( وادد نیه هرچوند د مون ده )

هردمبیل hardambil= بی نظم  ( اندقر هردمبیل کار نکه )

هرزه ویج   harzevij= وسیله بیختن گندم

هرنگ   hereng= وسیله یوغ کردن در قدیم

هزه   heze = دیروز ( هزه کوا د بویی؟ )

هشگه  hoshga= خشک ( هشگه حساب اکری ؟ )

هشگوا= نان فتیر ( نونام هشگوا گردایه)

هشجو  heshjev = دیشب ( هشجو کوا د بویی ؟ )

هشگوا hoshgua = خمیر نارس ( نونام هشگوا گردا )

هلیزنه   hilizna= هرز شدن کلون 

هلیره halira = پودرشده ( هلیره وادم )

هلک   halg= هلو

هل پتره   helpetera= حرف مفت ( اندقر هل پتره ننگا )

هلبال halbal  = سرندقدیمی  ( هلبال که )

هلیره  halira= خرده و ریزه گندم و بادام

هل میز  halmiz= پرخور  ( پرخواره ، هل میزیه )

هل خوار  halkhar= پر خور ( آدم هل خواریه )

همونیه  hamunia = همانجا ( همونیه د به تا من بیون )

هموری homvory = جای مسطح ( هموری د بشه )

هم کایه  homkaah = هم بازی ( مون خو هم کایه تو نیهن )

هم باجه  hombaja = باجناق ( توجی هم باجه نگردی )

همردنی  hemerdeni= شکستنی ( کوزه همرده )

هم باجه hombaja  = باجناق ( با هم باجه ات خبی ؟)

هنگل   hengel = دست وپاگیر ، انگل ( عجب آدم هنگلی )

هنج و پنج  honjopong= صدای پا ( یه صدا هنج و پنجی اشنون )

هوته حموم  huta hamum = لنگ حمام ( هوته حموم بتا دورم پیچن )

هوچی houchi = جاروجنجال کن  ( اندقر هوچی بازی برنتا )

هورد hurd = خرد، کوچک ( چهارتا هورد وچه دارن )

هوله   hole=  سوراخ ( هوله درزن نوینون)

هولر holar= ماش 

هیش  hish= شخم زن ، کابوس ( هیش دیمم کت بو )

افعال

هاچین   hachin= بنشین ( وچه بیگی هاچین )

هرین  herin= خریدن ( یه کیم بیهریند )

هروش horush = فروختن ( ماشیند بیهروش )

هاده  hade= بده ( هاده بیه )

هاوز  havaz= بدو ( هاوز بشه بر دربند )

هامیر  hamir= بمیر ( بیگی هامیر )

هاکه  hake= ببند ( بره هاکه )

هی که heike = عجله کن ( هی که بوره بیشمه )

هش کش hoshkesh = سربالاکن ، سر بکش( چایی هش نکش )

هاگی  hagi= بگیر ( دستم د هاگی )

هندته hendeta = پشتکار( آدم وی هندته - هندته پیش ، می رینه تو ریش )

.......

ضرب المثلها وگویشهای رایج


هانه و هاگی

هرچی دارید هتر دید = همه چیز مال اونه

هرچی پندش انی پیز یش  د برایه = هرچی تو گوشش خواندم نفهمید

هره واری هاده وهاگی = یکی بده یکی بستون

هرچی طناف بلند بو ، باز جی سر به تقلی بر اتره = عاقبت کار

هرچیم برشت واش رشت = هرچی رشتم پنبه کرد

هرکی اشگی بیگوزه ، ایه سرموگوزه = آدم کم شانس

هوا بزه د بشو رزه = بهانه کردن

هرجور وادت ایه آراپرنی = به هر سازی رقصیدن

همش عزا گیپاش داره = پرخور

هرتی د سر کش= سرکشیدن چیزی به یکباره

هاردل باردلی انگره = مفت حرف زدن

هاله جن = خاله زنک

هندته پیش ، می رینه تو ریش = پیش داوری بی مورد

هیش د دیمم کتبو = دچار کابوس شده بودم

هندونه جر بقلم ننه = زیاد برزگ کردن

هی که = عجله کن



     ی


یاد  yad= زن برادرشوهر

یاواهشتن yavaheshtan =  جا گذاشتن  ( چیاد یا وانهلی ؟)

یه   ye= جو ( یم او کرده آش را )

یه نخ بری ya nokhberi= آنی ، ناگهانی ( یه نخبری سکتش که )

یانه   yana= هونگ سنگی ( او د رو یانه  که  بیکو )

یل پرن  yalpren = پیراهن یقه باز( یل پرن نشه بر )

یقونه   yaghuna= یکی یک دونه ( یه قونه چله ودیوونه )

یاقا   yagha= لحاف  ( یاقاد آرچین )

یاقا   yagha= جا ( یاقاد د پابه )

یدا  yeda= تنها ( یدا هانیچین . بور ور هاما )

یه نخبری  yanokhberi = ناگهانی ( یه نخبری پا بو بشو )

یتیم غوره   yitimghura= بی پدر ومادر( عجب وچه ی یتیم غوریی )

یلو قزه   yalughoza= تک و تنها  ( شما خو یلوقزه ییده )

یل yal = پیراهن قدیمی  ( یل پرین )

یاد  yaad= زن برادر شوهر. جاری ( غیض یادمم اگیره )

یه تل غوره   yatelghura=  انگور زیاد خوردن (بیشمه  رز د یه تل غوره )

یه ور  yavar= یک دنده ( خیلی آدم یه وری هی )

یه ماله کش yamalekesh  = پشت سرهم ( یه ماله کش اجینه )

یه هو yahou = یکدفعه ( یهو فرارش که بشو )


ضرب المثلها وگویشهای رایج


یه مار مولاییه = آدم حقه باز

یه انبونه بخره یا نه = آفتاب لب بوم

یه چمام اددرزه = پرش چشم

یه بار امیزه صدبار اخره = آدم خسیس

یه گا ریقو یه گله ریق اده = اپیدمی

یه سونه هیمیرم بسرشته آر نمیه = خمیر کردن ، آماده نشدن

یقه خرش بیگیته شنبه کی یه = من واقعا نمی دانم

یه چم داره فقط خوش اوینه = آدم خود بین

یه تورشش دول دهه = حالا حالا ول کن نیست

یه روده راست رو اشکمش د نهه

یه چم در بندی ، دیه د اون بی نده = چشمداشت نداشتن

کلمات انگلیسی وارد شده در این گویش :

محلی        فارسی                 انگلیسی

هوله   = سوراخ                hole  ( چمام هوله درزن نوینه )

کوکو  = سرفه                  cough  ( کم  کوکو بکه )

شوفر = راننده               chauffeur 

اسفناج =                     espinage   ( آش اسفناج )

 استاره =ستاره               star ( آسمون اوره یا استاره ؟)

تیارت = تئاتر                theater ( اندقر تیارت برنتا )

سور   = لجباز ، سرسخت    severe ( عجب آدم سور و یه دنده یی )

تته  = پستان                        tit  ( باباش بیسوجه خو تته ش د آند نا )

دته =  دختر               daughter  ( بشه دته دنبال کارت به )

ایلووس = ناخوش              ill       ( تنده نخوا ایلووس اکری )             


گزارش تخلف
بعدی