گویش محلی ازان
نظرات جالب و شنیدنی خودتان را در باره این گویش وگویشهای مرتبط در قسمت نظرات وبلاگ همین سایت بگنجانید و یا به آدرس vazvangooyesh@yahoo.com ارسال نمایید تا بنام خودتان درج نماییم . با این کار به معرفی گویش و فرهنگ خود وشناساندن آن به دیگران کمک کرده اید . و به غنای گویش محلی خود افزوده اید . با تشکر
همچنین برای ارسال نظرات خود در این سایت لطفا
اینجا را کلیک کنید .
مروری بر گویش و لهجه ازان :
به جرات می توان گفت که تفاوت فاحشی بین این لهجه با محلات اطراف آن وجود ندارد .
تفاوت را می توان در چند واژه شاید آن هم انگشت شمار خلاصه کرد .
تنها تفاوتی که می توان آن را
چشمگیر قلمداد کرد ، تفاوت phonologic یا صوتی می باشد که استفاده از واژه ها با (stress) بیش از حد می باشد که اهالی این محل بر روی هر هجای واژه بکار می برند . بطوری که می توان گفت استرس اغراق آمیز در هر واژه آن را خاص گویش
این محل ساخته است .
مثلا در واژه
" بیایید برویم " ( بیده
بی شیمه ) bida bishima ، اهالی در هر هجا بجز هجای شروع کننده اولین واژه جمله (stress) قرار می دهند .
و این استرس معمولا بر روی صامت
قرار می گیرد تا آواها .
بدین صورت : bi – da bi-shi – ma
باید توجه داشت که صامت های زیر خط دار باید با stress بیان گردد .
با این اوصاف
لهجه شیرین اهالی این محل را فقط با بیان مبالغه آمیز چنین
stress هایی می توان از لهجه
وزوان و میمه تمیز داد .
سایتها و وبلاگهای روستای اذان (ازان)
شهرستان شاهین شهر و میمه - استان اصفهان
http://abasghazanazan.blogfa.com/
http://azanava.blogfa.com/
http://www.azun.blogfa.com/
http://azantazeha.blogfa.com
گویش اهالی زیاد آباد تفاوت چندانی با گویش وزوان و میمه ندارد
تنها در accent و stress در هجا هاست . و سرعت در گویش هجاها یکی از
مشخصه بارز گویش اهالی زیاد آباد است .اهالی این گویش واژگان را با شتاب و
(accent) خاصی ادا می کنند که این تفاوت بیشتر در بین اهالی آشکار می شود .
و آن هم غیر از اهالی ساکن در محلات ، کسی دیگر نمی تواند این تمایز را
تشخیص دهد . امید است با جمع آوری و ارائه کلیپ هایی صوتی از اهالی این محل
در آینده بتوانیم این تفاوت گویش را بهتر نشان دهیم .
بسی جای
تقدیر است که اهالی زیاد آباد بر این خطر اضمحلال فرهنگی زوال گویش خویش
آگاهی پیدا کرده اند و به فکر بر طرف کردن این نقیصه افتاده اند . امید است
دوستان فرهنگ دوست این دیار دستی بالا زنند و گویش زیبای خویش را از این
خطر برهانند .
زوال گويش ميمه تاثير منفي بر فرهنگ مردم منطقه دارد.....ادامه
http://www.meymehfarsnews.blogfa.com/post-72.aspx
گویش اهالی کامو
نوشته شده توسط: میثم ابرکار
زبانی
که در این روستا استفاده می شود در اصل همان زبان اصلی فارسی است.
کیه(خانه)،ملو(گربه)، پیشیم(ظهر)،پسین(بعد از ظهر) ، ازه(دیروز)،صبا(فردا)و
پرا(پس فردا) از جمله کلماتی اند که در این زبان کاربرد بسیار دارند.صرف
افعال در این زبان بسیار جذاب است.مثلاً فعل خواستن:
مَی(اول شخص مفرد) مواَی(اول شخص جمع)
دَی(دوم شخص مفرد) دواَی(دوم شخص جمع)
شَی(سوم شخص مفرد) شواَی(سوم شخص جمع)
و ماضی همین فعل:
مگا،دَگا،شَگا مواَگا،دواَگا،شواَگا
=========================================
شعر به گويش راجي (قالي بافي دختران )
بمه توستون بيکار گنون من
اگه قالي نبو بي يار گنون من
اپا بدون صب و وقتي بارگردو
ايگام و لام و ناليم بشد دوم باون
بيما ناليم ننه چونه بروچي
اشا اليوس که د بند گلد کي
ايسين بلي اپاب برگي در آوجه
يه و گندميه برگي تو هرجه
اوشگي دادر بيدادش بر مام
اپا بدون جير قالي باگنون تام
انقره حق بازيم من در کار آرد
عوض قالي دل مامم ابار آرد
حتون بودشد اون دورزنونه
د تم بشد کلاس که درره بوته
http://meshkatihi.blogfa.com/post/14
گویش منطقه ابوزید آباد (راژی )
سرزمين
ايران به گواهي پژوهشگران غرب با تمدن (بلاك: 23 ؛1999) و معماري (پوپ؛ 1969) شش
هزار ساله؛ گهواره نمادها و نمودهاي والاي فرهنگي و تاريخ بي شماري است. با وجود
تحقيقات فزاينده اي كه از پيش از انقلاب شكوهمند اسلامي در حال انجام است؛ هنوز
گستردگي و ژرفاي اين گنجينه هاي ميراثي به درستي شناخته و شناسانده نشده است.
در گستره فلات ايران زمين، استان اصفهان به تنهايي فصلي زرين از كتاب فرهنگ،
ادب و هنر ايراني است و بحق از هزاران سال پيش با آموزه هاي دين هاي الهي عجين شده
است.
در اين ميان منطقه ابوزيد آباد واقع در شمال اين استان به مركزيت اين شهر و با
مجموعه ده روستا بر كناره بيابان هاي خاموش و پر رمز و راز ايران مركزي، گنجي پر
بها را نه در پستوخانه ها و زير خاك بلكه در متن زندگي روزمره، هزاره هاي
متمادي است با مهر و اشتياق بر دوش خود مي برد. اين گنجينه گرانسنگ، گويشي كهن از
پارسي باستان است كه به استناد تحقيق رياحي (1) راژي، راجي و رازي ناميده اند
(بهفروز 1365 ؛) و در نواحي مختلف از ري تا شمال غرب ايران با اختلافاتي جزئي رواج
داشته است و ايشان حتي از مناطق دليجان تا حوالي كاشان نيز ياد مي كند.
محقق ديگر (پوررياحي، 1367، 190) از گويش مردم ونداده بخش ميمه با عنوان رايجي
ياد كرده است كه حتي در واژه هاي فهرست شده در اين پژوهش نيز مي توان ديرينگي بيشتر
واژه هاي گويش منطقه ابوزيد آباد را دريافت.........
ادامه گویش و زبان ترکمن ترکمنی از خانواده زبانهای آلتایی و از گروه زبانهای ترکی جنوب غربی (اغوز) و زیر گروه زبانهای اغوز شرقی است. ترکمنی با زبانهای تاتاری کریمه و سالار و ترکی استانبولی، آذربایجانی و ازبکی
مرتبط است. ترکمنها و گویندگان بیشتر این زبانها تاحدودی زبان یکدیگر را
میفهمند. زبان ترکمنی را میتوان حد واسط زیرمجموعههای غربی (ترکی استانبولی و ترکی آذربایجان) با زیرمجموعههای شرقی (ترکی قزاقی، ازبکی، قرقیزی و اویغوری)
زبان ترکی دانست. به عنوان مثال برخی از کلماتی که در ترکی استانبولی و
ترکی آذربایجان باهم تفاوت دارند را میتوان به هردو فرم آن در زبان ترکمنی
یافت[نیازمند منبع].
یک ترکمن میتواند به راحتی زبانهای مختلف ترکی را فرابگیرد اما به دلیل
گویش دشوار ترکمنی، یادگیری مکالمات ترکمنی اندکی دشوار است. در زبان
ترکمنی سین با حرف ث تلفظ میشود و ز به صورت ظ.
ضمن آنکه حروفی که از بینی ادا میشوند و در شیوههای ترکی استانبولی و
ترکی آذربایجانی معاصر حذف گردیدهاند در ترکی ترکمنی کاربرد وسیع دارند.
این حروف مانند "ـنگ" در گروه ترکی اغوز شرقی نیز به صورت گسترده مورد
استفاده قرار میگیرند.
ترکمنی مانند دیگر زبانهای آلتایی از گروه زبانهای ملتصق است. افعال بیقاعده کمی دارد و کلمات مذکر و مؤنث ندارد و ساختار جمله به شکل فاعل + مفعول + فعل است.... ادامه
زبان و گویش کردی (
کرمانشاهی،
کلهری،
سنجابی،
لکی[۴][۵]٬
فیلی[۶]) در استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و لرستان در غرب ایران و نیز در شرق عراق می باشند.
[۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲]
پرویز ناتل خانلری دسته بندی متفاوتی را درباره گویشهای جنوبی کردی ارایه می دهد.[۱۳] نام کردی عاده به زبان مردمی اطلاق میشود که در سرزمین کوهستانی واقع در مغرب فلات ایران
زندگی میکنند. ... زبان یا گویش کردی همه این نواحی یکسان نیست. ... اما
زبانی که کردی خوانده میشود شامل گویشهای متعددی است که هنوز با همه
مطالعاتی که انجام گرفته درباره ساختمان و روابط آنها با یکدیگر تحقیق دقیق
و قطعی به عمل نیامده است. بر حسب عادت این گویشها را به دو گروه اصلی
تقسیم میکنند : یکی کرمانجی که خود به دو شعبه تقسیم میشود : شعبه شرقی یا
مکری در سلیمانیه و سنندج؛ و شعبه غربی در دیار بکر و رضائیه و ایروان و ارزروم و شمال سوریه و شمال خراسان. گروه اصلی دیگر یا گروه جنوبی در منطقه کرمانشاه و بختیاری..[۱۴]
جدیدترین تحقیقات زبانشناسی درباره گویشهای لُری نشان می دهد که:
گویشهای لُری یک
پیوستار زبانی از
گویشهای ایرانی جنوب غربی است بین گونههای کردی و فارسی ...................
ادامه
«آذري»
نام زباني
ايراني است كه
در آذربايجان و
تا پيش از
گسترش زبان
كنوني تركي،
بدان تكلم ميشد.
سخن گفتن به
زبان «آذري» در
آذربايجان،
طي نخستين سدههاي
اسلامي، و نيز
«ايراني» بودن
آن، در منابع متعدد
همان دوره،
تصريح و تصديق
شده است (Yarshater, 1989, p. 238).
اينك همه همداستاناند
و در واقع جاي
هيچ گونه
ترديد جدي
وجود ندارد كه
پيش از ورود
تركان، مردم
آذربايجان و زنجان
نيز همانند
مردم ساير
مناطق ايران،
به يكي از
زبانهاي
ايراني گفتوگو
ميكردند
(هنينگ، ص 6-315).
هر چند امروزه
در سرزمين
آذربايجان نه
به زبان كهن و
ايراني
«آذري»، بل كه
به زباني از
شاخه آلتایی كه
تركيبي از
عناصر فارسي و
تركي و عربي
است سخن گفته
ميشود، اما
انبوهي از
اسناد و آثار
و شواهد تاريخي
و زبانشناختي،
به موجوديت و
اصالت زبان
ايراني «آذري»
در اين منطقه
پيش از رواج و
چيرگي زبان
«تركي» كنوني،
تصريح دارند: ...... ادامه
گویش جرقویه اصفهان
تيغ tiq
روز دهم محرم و يا ايام شهادت معصومين(ع)
توره ture (شغال)
تاپو tapu مخزن بزرگ و گلي براي نگهداري
غلات
توخنه tuxone محل طبخ نان در قديم كنايه از
اتاق خرابه و تاريك
تاس tas لگن مسي كوچك كه در حمام استفاده
ميشد.
تابستن tabeston تابستان
تمبن tombon زير شلواري
جَعده jade جاده
جُل jol كهنه، دوخته، فرسوده، پالان .........ادامه
گویش اهالی اراک
یکی از قدیمیترین و فقیرترین گویشها از جهت تعداد سخنگویان به آن، گویش
وفسی میباشد. این گویش در منتهی الیه حدود مرزی استان مرکزی با استان
همدان، در شمال شهرستان اراک استفاده میشود؛ در روستای وفس و سه روستای
همجوار، یعنی چهرقان در غرب و فرک و گورچان در شرق. این مناطق تقریباً در
یک خط فرضی واقعند که احتمالاً حدود ۲۵۰۰۰ نفر از مهاجرین و ساکنین این
روستاها به این لهجه سخن میگویند؛ البته در گویش این روستاها به طور جزئی
تفاوتهایی مشاهده میشود ولی اصل و مبنای آنها یکی است.
لهجه وفسی که به «وُوسی» موسوم است بنا به آنچه پژوهشگران گفتهاند،
لهجهای از تاتی است. ابراهیم دهگان در کتاب فقه اللغه در ضمن معرفی وفس و
واقعه کشتار جمعی آن، گویش وفس را ‹‹ یکی از لهجههای قدیم پارسی باستان و
شاخهای از تاتی ›› مینامند.[۱] دکتر معین در جلد چهارم فرهنگ خود تحت عنوان ‹‹ وفسی ››(Vafsi) منسوب به وفس، لهجه اهالی وفس نام میبرند.[۲] آقای افتخار زاده در کتاب گزیدهای بر دیوان همافر عراقی وفسی از قول نامبرده مینویسد: «نامبرده زبان خویش را تاتی خوانده است.» [۳] و همچنین در مجله «ایران کوده» م. مغدم که درباره گویش دلیجان، آشتیان و وفس بحث کرده، لهجه وفس را تاتی خوانده است.
در فهلویات باباطاهر همدانی کلمات مشابه زیادی با گویش وفسی وجود دارد که به نمونههایی اشاره میشود:
كلمات مشابه زيادي با گويش وفسي وجود دارد كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
‹‹ ديرم›› ( دارم ) : تن محنت كشي دير خدايا، دل حسرت كشي ديرم خدايا
‹‹ ته ›› ( تو) : بي ته يارب به بستان گل مرويا
‹‹ وينم ›› ( ببينم ) : گرم دسترس نبي آيم ته وينم
‹‹ بَسُم ›› (بشوم، بروم ) : بسم آنان بوينم كه ته وينند
‹‹ بوره ›› ( بيا ) : دمي بوره بوين حالم ته دلبر
‹‹ سوته ›› ( سوخته ) : بوره سوته دلان با ما بناليم
‹‹ واتني ›› ( گفتني ) : به كس درد دل مو واتني نه ...........ادامه
گویش دزفولی گویش دزفولی با گویش فارسی معیار در آوایش، دستور زبان و واژگان ناهمگونی هایی دارد. از دید آواشناسی گویش دزفولی به زبان پارسی
نخستین میماند و زیرشاخهای از گویشهای جنوب غربی زبان پارسی می باشد. یکی
از ویژگیهای این گویش، شیوه آوایش ویژه دو واج "ح" و "ع" در برخی واژگان
است. برخی براین باورند که این شیوه آوایش از هنایش های(تاثیرات) زبان عربی
بر این گویش میباشد که گاهی در واژگانی که از زبان عربی هم به وام گرفته
نشدهاند نیز به گوش می رسد.[۱]
دیدگاهی دیگر این شیوه آوایش را ویژه زبان پارسی باستان دانسته که امروز
در فارسی معیار به کار نمی رود. بر پایه این دیدگاه با نگرش در پیشینه زبان
پارسی باستان و پهلوی ساسانی و ایلامی کهن و همچنین نمونههایی مانند واگ
"ث" که در زبان اوستایی بوده اما در زبان فارسی معیار کاربردی ندارد می
توان این شیوه آوایش را ویژه زبان پارسی دانست.[نیازمند منبع]
همسایگی دزفول و شوشتر با شهرهای لروبختیاری نشین سبب پدید آمدن همانندی
هایی میان گویش آنها با گویش بختیاری و لری - که هر دو از گویشهای باختری
پارسی میباشند- شده است. بیشترین ناهمگونی میان گویش شوشتری و دزفولی در
شیوه آوایش و به زبان آوردن برخی واجها و هجاها می باشد.
این گویش هم به مانند بسیاری از گویشهای پارسی در تیررس فراموشی می باشد.[نیازمند منبع]
گویش دزفولی در نگاشتهها و رسانهها
شادروان محمدتقی ناهیدی دزفولی، سراینده دزفولی، دارای سرودههایی به گویش دزفولی است. احمد محمود
داستان نویس نامی با درنگریستن به این که از پدر و مادری دزفولی زاده شده
بود برخی ساختارها و واژگان دزفولی را در نوشتههایش به کار گرفتهاست.
برای نمونه در رمان همسایهها و نیز مدار صفر درجه جا به جا واژگان و ساختارها و سرودههای دزفولی به کار برده است.
رادیو دزفول که در آغاز به "فارسی معیار" برنامه پخش می کرد از سال ۱۳۷۸ برای گسترش فرهنگ دزفولی به پخش برنامههایی به گویش دزفولی پرداخته است. پیش از این نیز در پاره ای از زمانها سیمای خوزستان به پخش ترانهها و نمایشهای تلویزیونی با گویش دزفولی پرداخته است.
چند نمونه از واژههای دزفولی
- مار
- مادر
- بووَ
- پدر
- بِی
- عروس
- خَسی
- مادر زن یا مادر شوهر
- خوار
- خواهر
- بِرار
- برادر
- پِیا
- مرد
- مِیرَ
- شوهر
- اَفتو
- آفتاب
- اُو
- آب
- پَسین
- پس از ظهر
- ایسون
- اینک (حالا)، این زمان
- اوسون
- آن زمان (آن هنگام)
ایلا: این طرف اولا: آن طرف
- کُلمِجور
- کاوش وجستجو
- قَلَپیدن
- آهسته و به رو به بغل افتادن
- شَکنیدن
- تکان دادن، شکاندن، لرزیدن
- شِیونیدن
- به هم زدن
- گُلنیدن
- روشن کردن
- خُفتیدن
- خوابیدن
- وِرسیدن
- بلندشدن(برخیزیدن)
- ترِِسَّن
- توانستن
- بزنیدن
- بیختن، جدا کردن
- انجنیدن
- خورد کردن
- رومنیدن
- ویران کردن
- پتی کوردن
- خالی کردن
- شک
- تکان و لرزش
- پیت خوَردن
- پیچ خوردن
- دِشبُل
- غدّه
- عَس
- استخوان
- تیه
- چشم
- گِندیک
- قوزک پا
- پِت
- دماغ
- تیک
- پیشانی
- بُرگ
- ابرو
- کُلمَک
- آرنج
- چاست
- نهار
- شووم
- شام
- ناشتا
- صبحانه
- پُرس
- مراسم ختم
- سُنگ سُنگ
- یواش یواش (آهسته)
- گَپ
- بزرگ
- توو
- اتاق
- شوومی
- هندوانه
- گِریوَ
- گریه
- وایه
- آرزو............. .......... ادامه
گفتاری پیرامون زبان ، گویش و لهجه در فارسی
شماره ی نوشته: ۴ / ١٢
دکتر ایران کلباسی
برای اين که تعريف دقيقی از زبان انجام بگيرد. من آن را از سه نظر تعريف می کنم. زبان به معنی اعم آن، زبان از نظر زبانشناسی و زبان از نظر گويششناسی.
• زبان به معنی اعم آن هر نوع نشانه يا قراردادی است که پيامی را به میان افراد يک جامعه می برد، مثلن بوق اتومبيل، آژير آمبولانس، چراغ راهنمايی، زنگ اخبار، تابلوی ورود ممنوع، تابلوی توقف ممنوع، و حرکات چشم و ابرو و سرو دست و غيره نوعی زبان است. • زبان از نظر علم زبانشناسی شامل تعداد محدودی قاعده ی آوايی، معنايی و دستوری است که همراه تعداد محدودی واژه میتواند بی نهايت جمله بسازد و اين جملهها از طريق دستگاه گفتار آدمی توليد می شوند و واسطه ی ارتباط میان افراد می گردند، مثلن در زبان فارسی، ما قاعده هایی داريم که جای فاعل، مفعول و فعل در جمله کجاست، صفت و موصوف و مضاف و مضاف اليه نسبت به هم چه گونه قرار می گيرند، يعنی اين چيز که به آن می گویيم دستور، جای حرف های اضافه، حرف های ربط، قيد و غيره کجاست، به اين قاعده ها دستور زبان گفته می شود. اين قاعده ها به کمک واژههايی که در زبان فارسی وجود دارد می تواند بی نهايت جمله بسازد. ملاحظه می کنيد که با اين تعريف چه گونه کليه ی گويش ها و لهجهها را هم می توانيم زبان بناميم، اين تعريف را من برای اين گفتم که به محض اين که بحث زبان و گويش و لهجه می شود، فورن همه می پرسند که آيا مثلن کردی زبان است؟ يا لهجه؟ بلوچی زبان است يا لهجه؟ اين است که من اين جا تاکيد می کنم که طبق اين تعريف، و تنها از این دیدگاه ما به همه ی گويش ها می توانيم زبان هم بگویيم .
• ولی زبان از نظر گويش شناسی تعريف ديگری دارد. در يک محدوده ی سياسی آن چيزی که ما به آن زبان می گویيم بايد دو ويژگی داشته باشد. نخست اين که زبان رسمی يک مملکت باشد، يعنی قدرت سياسی داشته باشد. مانند زبان فارسی در ايران، و دوم اين که نسبت به زبان ها و گويش های اطراف خود، زبان مادری دیگری داشته باشد. مانند زبان های ارمنی، عربی و ترکی در ايران که به ترتيب از زبان هاي مادری آرمنی، سامی و اورال آلتايی گرفته شده اند. در حالی که زبان فارسی از خانواده ی زبان های ايرانی است ..........ادامه
لهجه نیشابوری
لهجه نیشابوری (
به گویش نیشابوری:لَهجَیَِ نِشابوری) لهجه ای از زبان فارسی است که در
نیشابور رایج است. در
نیشابور زبانهای
ترکی و
کردی نیز رایج است و کلمات این زبان ها به لهجه و
گویش نیشابوری وارد شده است.
این لهجه حدود نیم میلیون متکلم دارد. واژگان لهجه و گویش نیشابوری
متفاوت با دیگر لهجهها و گویشهای خراسان بزرگ است. شهرستانهای اطراف نیز
تا حدودی زیادی تحت تاثیر این گویش قرار دارند.
برخی واژگان
- تِخْتَه مشک /taxt‚-mašk/: صندوق
- تریسکنده /t‚ris-konda/: لجباز
- بخ گـوشی /bex-qŏši/: سیلی
- پتّیخ /p‚ttix/: آشفته؛ پریشان؛ موی پریشان
- هرکره /harkara/: ۱. هرکاره ۲. سنگی که در ان آتش و طعام پزند
- قَبرقَه: قفسهٔ سینه
- ایشْتووی: چطوری
- کَفْچَه: وسیلهای برای همزدن دیگ حلیم
- کَمچَه: مالهی بنّایی
- کَلْپسَه: مارمولک
- حَجی دَوْدَوْ: وروجک، حیوانات یا حشرات کوچکی که تند و فرز حرکت میکنند مثل سوسک
- دِمون: در میان
- دِفال: دیوار
- بِچَه ناینای: بچه ننه، لوس
- اَلیفْچونوک: نوچ، چسبناک
- حَنْجُلُق: نیشگون..........ادامه
بررسی واژه « من » در چند گویش ایرانی :
«
مَــن » در زبان کردی کُرمانجی یعنی کردهای آذربایجان غربی ( بخش هم مرز
با ترکیه ) و نیز ده استان کُرد نشین ترکیه و نیز کردهای شمال خراسان (
اطراف قوچان و شیروان و کردهای جنوب ترکمنستان و بخشی از شما عراق می
شود : « اَز »
جالب است که قوم تالشی ( ساکن ماسوله ،
تالش ، ماسال و کلاً غرب گیلان ) و نیز تالشی های جنوب جمهوری آذربایجان )
نیز به « مَن » می گویند : « اَز » مثلاً « اَز زونُم » یعنی « من می دانم
. » و در کردی کرمانجی « اَز دَزانِم . » همین معنی را می دهد .
در زبان تاتی مانند زبان مردم اشتهارد نیز اینگونه است . اشتهاردی ها نیز به « من می دانم » می گویند : « اَز زونُم »
در زبان پهلوی نیز به من می گویند « اَز »
« اَز » را با « ایش » در آلمانی مقایسه
کنید . همانندی کمی دارد . هرچند در « از » حرف « ز » و در « ایش » حرف « ش
» هست . ولی این دو حرف دارای دو مخرج نزدیکند . « روز » در پاره ای لهجه
ها به « روش ، روژ و روچ » تبدیل می شود . خود واژه « روشن » و « روشنایی »
نیز دارای « روش » است که همان « روز » است .
گویش تهرانی
برگرفته از encyclopedaedia islamica
تهران ، لهجه تهرانی، (یا فارسی تهرانی)
صورت گفتاری فارسی نوشتاری معیار كه در مكالمات روزمره مردم تهران، و
به تقلید از آن در سایر مناطق ایران، بویژه در شهرهای بزرگ، به
كار میرود. واژه تهرانی نباید این تصور را پیش آورد كه فارسی
تهرانی با گویش قدیم تهران، قبل از انتقال پایتخت به آنجا، یكسان
است. گویش قدیم تهران با گویش روستاهای شمیران یكسان بوده، اما با
گویش رازی قدیم آنگونه كه در اشعار بُندار رازی آمده، تفاوتهایی
داشته است. گویش تهرانی از خانواده گویشهای مركزی ایران و به
فارسی تهرانی نزدیكتر بوده است. نمونههای این گویش را در اشعار
سِحْری تهرانی، منقول در تذكره نصرآبادی (ص409ـ410) و مجمعالفصحا
(ج2، بخش 1، ص 38)، میتوان یافت. فارسی تهرانی امروزی نیز در
معدودی از نوشتههای معاصر، كه عمداً به گویش تهرانی تقلیدی نوشته
شدهاند دیده میشود. فارسی تهرانی از نظر قواعد آوایی و صرفی و نحوی
و واژگان با فارسی نوشتاری معیار دارای تفاوتهایی است كه پارهای
از آنها در فارسی سایر مناطق نیز وجود دارد. بعضی از تفاوتهای مهم
آوایی فارسی تهرانی با فارسی نوشتاری بدین قرار است:
ــ مصوتa قبل از صامتهای غُنه m و n به u بدل میشود، مانند نان nan> نون nun ، بادام badam> بادوم badum.
ــ مصوت a قبل از a ، در صورتی كه بین آنها صامت h قرار گرفته باشد
به a بدل میشود، مانند بهار bahar> باهار bahar، بهانه ne ¦baha
< باهانه bahane .
ــ مصوت a در تكواژ «ن َ ـ » ( na- ) قبل از تكواژ «می» ( mi- ) به e
بدل میشود، مانند ن َ ـ می ـ گوید na-mi-guyad > ن ِ ـ می ـ گوید
ne-mi-guyad .
ــ مصوت a درهجای مقدّم تحتتأثیر مصوت i در هجای بعد، گاه e تلفظ
میشود، مانند رَسیدن rasidan > رِسیدن residan ، زَمین zamin >
زِمین zemin .
ــ مصوتهای e و o در هجاهای باز و پیش از هجاهایی كه دارای مصوتهای i
و u هستند، در برخی از موارد به i و u بدل میشوند، مانند بِگیر begir
> بیگیر bigir ، هُلو holu > هولو hulu .
ــ مصوت e در مجاورت صامتهایی همچون c ، s و g گاه به i بدل
میشود، مثل چه e c > چی i c ، شِش es s < شیشsis ، نِگاه h
¦nega > نیگا ¦niga ، مكانیك nik ¦
ــ مصوت مركّب ow در پایان كلمات غالباً به شكل o تلفظ میشود، مانند نو now > no ، برو borow > boro .
ــ صامت r در صورتی كه در پایان كلمه و پس از مصوت قرار گرفته
باشد، در واژههای پربسامد حذف میشود، مانند چطور cetor > چطو ceto .
اگر پیش از r ، a بیاید ، گاه a به e بدل میشود: اگر agar > اگه
age ، مگر magar > مگه mage .
ــ صامت z نیز گاه در پایان كلمه و بعد از مصوت حذف میشود، مثل
هنوز hanuz > هنو hanu ، امروز emruz > امرو emru ، چه چیز ce
ciz> چیچی cici.
ــ صامت میانجی h ، در الحاق حروف اضافه «به» و «با» به ضمایر
متصل غیرفاعلی، افزوده میشود، مانند ( به او = ) بِش be-s > بهش
be-h-es ، (با شما =) باتون -tun ¦ba > باهاتون ba-h-atun. چنانكه
مشاهده میشود، مصوتی كه ضمیر را به «با» متصل میكند، معمولاً ¦a
تلفظ میشود.
ــ از خوشههای صامت سایشی + انسدادی و غُنه دندانی + انسدادی
(مانند st و nd و xt و k s ) آخر واژه، غالباً صامت دوم حذف میشود؛
مثلاً، دست dast > دس das ، چند and c > چن an c ، خشك k xos
> خُش xos ، وقت vaxt > وَخ vax .
ــ گروه صامتهای st و zd ، بویژه در میان كلمه، به ss و zz بدل
میشوند: دسته daste > دَسّه dasse ، دزدی dozdi > دُزّی dozzi .
ــ از گروههای ava و uya در افعال پربسامد، av و uy حذف میشود و a
پایانی به e بدل میشود، مانند میرود miravad > میره mire ،
میگوید miguyad > میگه mige .
در صرف و نحو نیز تفاوتهایی وجود دارد، از جمله:
ــ به كار بردن پسوند صفتساز u ـ كه مبالغه در صفت را بیان میكند، مانند ریشو ، اخمو ، سبیلو .
ــ استعمال پسوند e ـ كه دلالت بر خودمانی بودن و گاهی تحقیر و
معرفهبودن پایه كلمه میكند، مانند این پسره، مَرده، زنبیله،
حَسنه.
ــ استعمال پسوندهای القایی ulu - ، ule - ، lu a - ، eli - ،
كه گاه به صورت تغییر یافته واژه و گاه به شكل تغییر نیافته آن
ملحق میشوند، مانند كوچولو -ulu kuc ، كوتوله kut-ule ، چاقالو
cay-alu، گِردِلی gerd-eli .
ــ به كار بردن پسوند قیدساز و گاه صفتساز «ـَ كی» ( aki -) مانند راستكی rast-aki ، یواشكی -yavas-aki .
ــ استفاده از ضمیر سوم شخص مفرد «اون» ( un ) به جای «او» ( u ).
ــ به كار بردن شناسه سوم شخص مفرد «ـِ ش» (es -) با فعلهای ماضی
و مضارع: رفتش raft-es ، گفتش goft-es ، هستش hast-es .
ــ استعمال شناسه دوم شخص جمع «ـ ین» ( in -) به جای «ـ ید» ( id -) مثل رفتید raftid > رفتین raftin .
ــ الحاق ضمایر متصل غیرفاعلی به حروفِ اضافه، مانند ازش، باهات (باتو)، بهشون.
ــ استعمال حروف اضافه تو ( داخل ) tu ، دَم ( نزدیك ) dam ، واسه
( به علت ، بهخاطِرِ) se ¦va ؛ مانند تو اتاق ، دمِ در ، واسه چی
.
ــ حذف حرف اضافه «به» با فعلهایی كه جهت و حركت را نشان میدهند،
مانند به قم رفتم > رفتم قم ، به تهران آمد > اومد تهرون .
ــ حذف حرف اضافه «در» در معنای مكانی، مانند من در خانه بودم >
من خونه بودم ، شما در اداره بودید > شما اداره بودین .
ــ حرف اضافه «از» نیز گاهی حذف میشود، مانند از كمر به بالا > كمر به بالا .
ــ استعمال فعلهای بیشخص تشنهامه (تشنه هستم)، گُشنهامه یا گُرسنهامه (گرسنه هستم).
ــ استفاده از قیدتكرار «هِی»، مانند هِی نگو .
ــ استفاده از صوت «دِ»/ de برای تأكید و نشان دادن خواهشِ بیصبرانه، مثل دِ برو .
ــ به كار بردن فعلهای در جریان كه با صورتهای صرف شده فعل داشتن
و صورتهای صرفشده فعل موردنظر ساخته میشوند. فعل داشتن قبل از
فعل موردنظر بهكار میرود. این ساختها دارای زمان مضارع، ماضی
استمراری و ماضی استمراری نقلی است، مانند دارم میرَم ، داشت
میرفت ، داشته میرفته .
در ساختمان جمله نیز ترتیب كلمات برحسب «انتقال تكیه» تغییر میكند:
من دیروز رفتم ، دیروز من رفتم ، رفتم من دیروز ... .
منابع: محمدطاهر نصرآبادی، تذكره نصرآبادی ، چاپ وحید دستگردی،
تهران 1361 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا ، چاپ مظاهر
مصفا، تهران 1336ـ1340 ش؛ برای اطلاع بیشتررجوع كنید به لازار
سامویلوویچ پیسیكوف: لهجه تهرانی ، ترجمه محسن شجاعی، تهران 1380
ش؛ تقی وحیدیان كامیار، دستورزبان عامیانه فارسی و بررسیهای تازه
دردستورزبان فارسی ، [مشهد ? 1342 ش ] ؛
Gilbert Lazard, Grammaire du persan contemporain , Paris 1957.
/ علیاشرف صادقی /
حقوق اين پایگاه اطلاع رسانی
متعلق به
بنياد دايرة المعارف
اسلامي مي باشد. استفاده از تمام يا قسمتي از
آن، فقط با ذکر منبع مجاز است.
|
بررسی تطبیقی وتاریخی ساخت فعل آرگاتیو در گویش های اردکانی ، دشتی ،
دشتکی ، کلیمیان یزد و لاری . دکترفرخ حاجیانی دانشگاه شیراز .
برای دانلود اینجا را کلیک کنید .
گویش طرقی و زمان حال ساده تعدادی از افعال از ناصرجلالیان
ttp://qasedaketarq.blogfa.com/
حال ساده فعل نوشتن در گویش طرقی
اَنیویسو (می
نویسم
) اَنیویسِه (می
نویسی) اَنیویسَه (می
نویسد)
اَنیویسیم (می
نویسیم )
اَنیویسید (می
نویسید) اَنیویسَند (می نویسم)
حال ساده فعل رفتن در گویش طرقی
اَشُو
( می روم
)
اَشِه ( می روی )
اَشوو ( می رود )
اَشیم
( می رویم
)
اَشید ( می روید
) اَشند
( می روند )
حال ساده فعل گفتن در گویش طرقی
اَواجو
( می گویم
) اَواجِه ( می گویی
)
اَواجَه ( می گوید )
اَواجیم
( می گوییم
)
اَواجید ( می گویید
) اَواجند
( می گویند )
حال ساده فعل گفتن به روش محاوره
ای در گویش طرقی
اَجو
( می گم
)
اَجِه ( می گی
)
اَجَه ( می گه )
اَجیم
( می گیم
)
اَجید ( می گید
) اَجند
( می گند )
حال ساده فعل خوردن در گویش طرقی
اَخورو
( می خورم
)
اَخِرِِ ( می خوری
)
اَخِرَ ( می خورد )
اَخیرِیم
( می خوریم ) اَخیرید ( می خورید
) اَخِرَِند
( می خورند )
حال ساده فعل بردن در گویش طرقی
اَبِرُو
( می برم
)
اَبِرِِه ( می بری
)
اَبِرَ ه ( می برد )
اَبیرِیم
( می بریم )
اَبیرید ( می برید
)
اَبرِند ( می برند )
حال ساده فعل بریدن در گویش طرقی
اَوانو
( می بُرم
)
اَوانِه ( می بُری
)
اَوانَه ( می بُرد )
اَوانیم (
می بُریم
)
اَوانید ( می بُرید
)
اَوانَند ( می بُرند )
حال ساده فعل کشیدن در گویش طرقی
اَکیشو ( می
کشم) اَکیشِه
( می کشی ) اَکیشَه
( می کشد )
اَکیشیم ( می کشیم
) اَکیشید
( می کشید ) اَکیشند ( می کشند )
حال ساده فعل خریدن در گویش طرقی
اَهرینو ( می خرم
) اَهیرنِه ( می خری
)
اَهرینِه ( می خرد )
اَهرینیم ( می خریم
) اَهرینید (
می خرید ) اَهرینند ( می خرند )
حال ساده فعل فروختن در گویش
طرقی
اَهراشوو ( می فروشم
) اَهراشِه ( می فروشی
) اَهراشَه ( می فروشد )
اَهراشیم ( می فروشیم
) اَهراشید ( می فروشید
) اَهراشند ( می فروشند )
حال ساده فعل دیدن در گویش
طرقی
عَینو
(میبینم) عَینِه (میبینی)
عَینَه
(میبیند)
عَینیم
(میبینیم) عَینید (میبینید)
عَینند
(میبینند)
گویش اصفهانی با لهجه اصفهانی :
کلیپ صوتی تصویری از لهجه اصفهانی .
برای گرفتن فایل و اتصال اینجا را کلیک کنید .
گویش اردستانی ( پروین فریدنی)
1-زن ............................ جن (jan)
2-مرد ........................... مد (med)
3-شوهر ............. شو(shoo)
4- خواهر ..................... خووا ( khova)
5- برادر ...................... برار (berar)
6- پسر .................... پر (por)
7- دختر .................. دت (dot)
8- عمه ................... عامه ( aame)
9- عمو ................... عامو (aamoo)
10- خاله ........................ دایزه (dayze)
11- دایی .................... دای (day)
12- بچه ...................... وچه (vache)
13- بابا .................... پی یر( piya)
14- مادر .................. مار (mar)
15- پدر بزرگ..................... با خا جه (bakhaje)
16- همسایه ................. همسا ( hamsa)
۱۷-ناودان .................. سل(sol)
۱۸-راه پله ............. اچن (ochen)
۱۹-دیوار ..................دیفول(difool)
۲۰-آبکش ...................ترشپالنه(torosh pal neh)
میوه ها و سبزیجات
۱- میوه ......................... موه (meve)
2- سبزی ...................... سوزی (sozi)
3- سیب ........................ سو (so)
4- سیب گلاب ............. سو گولو (so golo)
5- گلابی .................. گولووی (golovi)
6- گردو ................... عوز (oz)
7- بادمجان................ بامجوم (bamjoom)
8- کدو ................... کوی (kooy)
9 - قیصی ................ تو شاله (toshale)
10- شلغم .................... شالم (shalam)
11- چغندر ................... چندر ( chonder)
12- انگور ............ انگو ( ango)
13- خربزه .................. هوزه (havoze)
14- هندوانه .................. هندومه ( hendoome)
15- انار ................... نا (na)
اجزای بدن
1- سر ..............کله (kele)
2- ابرو .................... اوری ( ori)
3- دهان .................... آین (ain)
4- لب ................... لو (lo)
5- چانه ................. زناخدوم (zenakhdoom)
6- شانه ................. شومه ( shoome)
7- مو .......... گیس (gis ) --زلف (zolf)
8- ران ................. روم (room)
9- بینی ......................... دماخ (damakh)
10- پستان ....................... جی جی (ji ji)
اسامی حیوانات
1-گوسفند ماده ۱ ساله ............. تقلی( togholi)
2- گنجشک ...................... چولوق (chologh)
3- جوجه ......................... چوری ( choori)
4- جوجه مرغ خانگی ....................... دت فال (dot fal)
5- جوجه مرع چند ماهه .............. دتک (dotek)
6-زنبور ................... دنده (donde)
7-کره الاغ ........................ کری (kori)
8- ا لاغ ................... خ (khe)
9- گوساله ....................... گو چی (gho chi)
10-گاو ......................... گو (gho)
11-گاو نر ...................... مله (mele)
12- گربه .................. ملی (meli)
13- خروس ................... حوروس (hooroos)
14-مرغ .......................... کگ ( kag )
15-سگ ...................... کووه (kove)
16-شتر ............................. اشتو (oshto)
17-بز ............................ چپیش (chapish)
18-مار ........................... مور ( moor)
19-مورچه ......................... موجه (mooje)
20- موریانه ....................... مویومه (mooyoome)
گویش خوانساری
سلته از پا غلا ورگیر ( salta ez pa ghela vargir )
نردبان را از پیش پای کلاغ بردار
کنایه از : بی نیازی است .
سواره حبر از پیاده ندارو ( sowara khebarez piyada nadaru )
سواره خبر از پیاده ندارد .
کنایه از : غفلت و بی خبری است.
سو سرخ واس دس چلاغ خبو ( sowe sorkh vasse dasse cholagh khebu )
سیب سرخ برای دست شکسته یا علیل خوب است.
کنایه از : نا آگاهی در ارزشمندی و ارزش نهادن است.
سید اگر پاشنی گیژ جی تلابو خمس بژرسو
( seyyed ege pashni giyazhie talabu khomsbezh resu )
سید اگر پاشنه گیوه اش هم طلا باشد خمس به او می رسد .
کنایه از : استحقاق و سزاواری است.
صد بار بموات ایزن نکر ، ریسمون کین سیزن نکر
( sad bar bamvatizan naker resmun kine sizan naker )
صد بار گفتم اینطور نکن ، نخ به ته سوزن نکن
کنایه از : دخالت نابجا و فضولی و .... است.
صد تا چاقو او سازو یکیژ دسه ندارو
( sadta chaghu ed sazu yekizh dasta nadaru )
صد تا چاقو می سازد یکی از آنها دسته ندارد.
کنایه از : دروغ گویی و بدقولی و انجام ندادن کار است.
عبدالله ملا نه شه وختی جی اشه جمعه شه
( abdolla molla nadshe vakhtiji eshe joma she )
عبدالله مکتب ( مدرسه ) نمی رفت وقتی هم که می رفت جمعه می رفت.
کنایه از : وظیفه نشناس و کارا رابه موقع و برعکس انجام دادن است.
عسب پیش کشی دندونش ورنش مارنده
( asbe pish keshi dandunezh vernatesh marendeh )
اسب پیش کشی دندانش را نمی شمارند.
کنایه از : کاری را که هنوز انجام نشده را روی آن حساب نکن.
غلا جیغه (ghela jigha)
نوعی کلاغ که همواره فریاد می کشد.
کنایه از : اشخاص پر سر و صدا و فریاد زننده را گویند.
منبع : كتاب جغرافياي خوانسار . تاليف : حميد رضا مير محمدي ( با اندکی تلخیص و تصرف )
میوه : سیب = سو ( so ) - زردآلو = زردلی (zerdeli )
-آلوچه = هل کشته (hel koshteh )
حیوان : مرغ = کرک ( kark) - گاو = گا ( ga )
-سگ= اسپه (espah)
غذا : ابگوشت = اگوشت (ou gosht)
-آش رشته =آش برگ (ash barg )
رفتم : بشتان ( bashtan ) - رفتی : بشته (bashteh ) - رفت : بشه ( bashe)
رفتیم : بشتمین ( bashtemin ) – رفتید : بشتدین ( bashtedin ) - رفتند : بشتنده ( bashtendeh )
--------------
گفتم :بموات (bamvat ) – گفتی : بدوات - (badvat ) گفت : بژوات (bazhvat )
گفتیم : بمون وات (bamon vat ) - گفتید : بدون وات ( badon vat )
گفتند : بژون وات ( bazhon vat )
--------
خوردم : بمخورت (bamkhort) – خوردی : بد خورت (bad khourt)
خورد : بزخورت (bazh khorurt ) - خوردیم : بمون خورت (bamoon khourt )
خوردید : بدون خورت (badoon khourt ) – خوردند : بژون خورت ( bazhoon khourt )
ضمیر شخصی منفصل :
ضمیر شخصی منفصل خوانساری با زبان فارسی زیاد فرق ندارند به جز تعداد اندکی از آنها :
من : من ( mon ) - تو : تو (tu ) - او : اون (oun ) – ما : هاما (hama)
شما : شما ( shoma ) – ایشان : اینا ( ina)
منبع : کتاب دستور زبان گویش خوانساری نوشته سید مجتبی بنی هاشمی خوانساری
رنگ ها : رنگ ها در گویش خوانساری با زبان فارسی فرق چندانی ندارند به جز چند رنگ که در زیر می بینید .
سفید : اسپید (espid) - سیاه : سیا (sia ) - سبز : سوز (suz)
اقوام خانوادگی در گویش خوانساری
مادر : مانی (mani) - بابا : ببا (boba) - برادر : برا (bera) – خواهر : خوا (khoa)
عمو : آمو (amu) - دایی : هالو (halu) – خاله : هاله (haleh) – عمه : آمه (amah)
لازم به ذکر است برای گفت پسر خاله یا دختر عمه و .... باید
قبل از عمه ، خاله ،دایی یا عمو به جای دختر ، دت (det) و به جای پسر ، پیر
(pir) بگذاریم.
گویش مردم وانشان
گویش مردم وانشان که وانشانی، ونیشونی و مردم این روستا اونشونی
مینامند ــ جزئی از گویشهای ایران مرکزی و شمال غربی (از گویشهای رایج
در منطقه کاشان-گلپايگان - اصفهان) است و شباهتهایی به گویش خوانساری
دارد.
در زبان وانشونی که یکی از قدیمیترین زبانهای ایرانی است کلماتی که حروف (گ)، (ژ)، (پ)، (چ) را دارند، کم نیست.
ضمناً در تمام فعلهای وانشانی در سوم شخص مفرد و جمع، حرف (ژ) استفاده
میشود که این خود باعث میشود این حرف در بسیاری از جملات زبان وانشانی
تکرار شود.
در زبان وانشانی وقتی فعل صرف میشود از حرف (ژ) در شناسه سوم شخص مفرد و جمع استفاده میشود.
اول شخص مفرد: اِمِگُ (میخواهم)، اول شخص جمع: اِمونِگُ (می خواهیم)
دوم شخص مفرد: اِدِگُ (میخواهی)، دوم شخص جمع: اِدونِگُ (میخواهید)
سوم شخص مفرد: اژِگُ (میخواهد)، سوم شخص جمع: اِژونگُ (میخواهند)
توجه داشته باشیم که حرف ژ، همانند حروف پ، چ، و گاف مخصوص زبان فارسی است.
بررسی گویش مردم فریدن
در شهرستان فریدن سه نوع گویش ترکی-ارمنی و گرجی وجود دارد که تقریبا
میتوان زبان گرجی را نسبت به دو گویش دیگر متاخرتر دانست و در بعضی
قسمتها مانند فریدون شهر مردم بهطور کامل به زبان گرجی صحبت میکنند و در
بعضی قسمتها مانند شهر افوس،تعداد کمتری از مردم قادر به سخن گفتن با
این گویش هستند.اما هنوز رد پایی از این قسمت دیده میشود که فقط خاص
مردم افوس نیست بلکه در دیگر شهرهای این شهرستان نیز مردم در صورتی که
نخواهند به زبان گرجی سخن بگویند،با این لهجه خاص که در شهر افوس مشهورتر
است، صحبت میکنند که این لهجه به مرور زمان یک گویش جدید را با واژگان
مخصوص به خود پدید آورده است.
در بخش نخست این مقاله فرآیندهای
واجی(ابدال،حذف،اضافه و قلب)مورد بررسی قرار میگیرد و در بخش دیگر به
خصوصیات واژگانی در دو بخش اسم و فعل اشاره شده و در پایان فهرستی هرچند
مختصر و برای آشنایی با واژگان این گویش جمعآوری شده است.
فرآیندهای واجی
ابدال،تبدیل همخوان یا واکهای که در اثر مجاورت با همخوان یا واکه دیگر
صورت گیرد،ابدال نامیده میشود.ابدال به دو نوع همگونی و ناهمگونی تقسیم
میگردد،ابدال گاهی بدون تاثیر بافت نیز صورت میگیرد که صرفا نام ابدال
بر آن نهاده شده است: ...........ادامه
لارستان كهن > -
گنجینه گویش شناسی فارس( دفتر ششم ) تألیف عبدالنبی سلامی ( پوردوان) با
سرمایه فرهنگستان زبان و ادب فارسی در 1000 نسخه و قیمت 90000 ریال با 450
صفحه در سال 1390 چاپ و منتشر شد.
-
غالب گویشهای ثبت شده در این شش دفتر گویشهای جنوب فارس به ویژه گویشهای
حوزه لارستان کهن است. گویشهای مندرج در دفترهای یاد شده عبارتند از:
1-دفتر اول ( گویشهای دوانی، دهلهای، عبدویی، کازرونی، کلانی، کندهای،
کوزرگی، ممسنی، ماسرمی) 2- دفتر دوم ( گویشهای بنافی، پاپونی، دوسیرانی،
ریچی، سمغانی، کلانی، گرگنایی، مسقانی، نودانی) 3- دفتر سوم ( گویشهای
بلیانی، بیروکانی، حیاتی، دادنجانی، لردانگانی، درونکی، دژگاهی، کرشی،
کرونی)4- دفتر چهارم ( گویشهای اسیری، اهلی، تنگ کیشی، خنجی، زاخرویهای،
شورابی، قلاتی، کاریانی، گراشی، زینلآبادی) 5- دفتر پنجم ( گویشهای
اشکنانی،پاقلاتی، اوزی، بنارویهای، بیخهای، بیرمی، بالادهی، کریشکی،
چاهورزی، فداغی، فیشوری، کوردهای، گلهداری، لاری) 6- دفتر ششم( گویشهای
اهوهای، باشتویهای، بلوچی، جویمی، چاه گونویی، درزی، دشتی، لایزنگانی،
مزایجانی) در دفتر ششم نه گویش مورد بررسی قرار میگیرد که شش گویش
(اهوهای، باشتویهای، بلوچی، جویمی، درزی، دشتی ) در حوزه لارستان و سه
گویش (چاه گونویی، ، لایزنگانی، مزایجانی) در حوزه داراب واقع شده است.
روش کار سلامی در نگارش و ثبت 54 گویش فارس که تاکنون مورد بررسی و انتشار
قرار داده، بر آن است....... ادامه